خیلی تصادف‌ها زیاد است. بت‌پرستی آموزش نمی‌دهد، آزاد نمی‌کند، بهبود نمی‌بخشد: فقط کسانی را که از آن سوءاستفاده می‌کنند، ثروتمند می‌کند. کلام شیطان: ‘گوسفندان، از من پیروی کنید، من نان و شراب شما هستم، و وقتی گرگ می‌آید، به او بگویید، من نان و شراب شما هستم، دشمنم را دوست دارم و آن را به او می‌دهم.’ ABC 47 72 39[288] , 0063│ Persian │ #UBBTU

 برنامه نویس خوزه گالیندو و استدلال منطقی او که به خوبی از او صحبت می کند (زبان ویدیویی: اسپانیایی) https://youtu.be/s991Ik294sU,
Day 342

 آیا خدا آنقدر دنیا را دوست داشت که دنیای نوح را نابود کرد?… خدا دنیا را دوست نداشت. (زبان ویدیویی: اسپانیایی) https://youtu.be/xBGri4LxxSs

«او مرا خواهد یافت؛ آن زنِ باکره و پارسایِ بابِ یَهُوَه قطعاً مرا باور خواهد کرد.
اینکه گفته شود حتی یکی از مقدسین، تجرد (عزوبت) را برگزید و آن را یک ‘هدیه’ نامید، تهمتی شنیع از سوی آن مارِ مجسم در قدیسان دروغینی است که روم مخفیانه برای نابودی دین حقیقی وارد کرد. من با افکار شیطانی، مانند افکاری که مرا وادار به باورِ ناممکن بودنِ موفقیت در رد کردن آن تهمتِ امپراتوری روم و قدیسان دروغینش می‌کند، موافق نخواهم بود؛ کسانی که به ما می‌گویند جلال پاداش در ملکوت آسمان، به جای متحد شدن در ازدواج با زنان، تنها از مردان پارسا تشکیل خواهد شد، مطابق با اتهامِ مندرج در متی ۲۲:۳۰. همچنین، آن دروغ را که می‌گوید مقدسین از جلال ازدواج با زنان دست کشیدند تا تجرد را بپذیرند، قبول نخواهم کرد (۱ قرنتیان ۷:۱ و ۱ قرنتیان ۷:۹–۱۰).

من همچنین تهمتی را که می‌گوید آنها افکار ناپاک، مانند آنچه در متی ۵:۱۱ و ۱ تیموتائوس ۴:۱–۶ آمده است، در سر پروراندند، نمی‌پذیرم؛ جایی که آنها متهم به ترویج مصرف غذاهایی می‌شوند که خدا آنها را نجس خوانده و برای همیشه منع کرده است، مانند گوشت خوک، صدف یا خفاش.

همچنین، با باور کردن دروغ‌هایی مانند آنچه در لوقا ۲۳:۳۴ و افسسیان ۳:۷ آمده است، که به ما می‌گویند پارسایان دشمنان خود را دوست داشتند و با موعظه محبتِ نالایق از دنیا رفتند، موافقت نخواهم کرد. از این منظر، اگر این درست بود، چرا در مکاشفه ۶، آنها انتقام علیه کسانی که آنها را کشتند، می‌طلبند؟ تناقضی مستقیم میان اعمال ۷:۵۷–۶۰ و مکاشفه ۶:۹–۱۰ وجود دارد، زیرا یکی از این دو، دروغِ دشمنِ آنهاست. اگر خدا در تثنیه ۱۹:۲۰–۲۱ حکم ‘چشم در برابر چشم’ را علیه دشمنانِ پارسایان صادر کرد، به این دلیل است که آن، عدالت است — زیرا عدالت شامل دادنِ آنچه هر کس شایسته آن است، می‌باشد؛ و امپراتوری روم به جز یک امپراتوری عادل، هر چیزی بود.

این وبلاگ دارای دو دامنه است که این پیام‌ها را تداعی می‌کند: ‘او مرا خواهد یافت’ و ‘آن باکره مرا باور خواهد کرد’، زیرا می‌خواهم تمایلات خود را بازتاب دهم و در عین حال، از تمایلات مردان پارسا، که در اینجا به وضوح بیان شده است، دفاع کنم:

۱ قرنتیان ۱۱:۷ – زن، جلال مرد است. لاویان ۲۰:۱۳–۱۵ – او باید یک دوشیزه (باکره) را به همسری بگیرد. او نباید بیوه، یا مطلقه، یا بی‌عزت، یا فاحشه را بگیرد؛ بلکه باید یک دوشیزه از قوم خود را به همسری بگیرد تا نسل خود را در میان قوم خویش نجس نسازد؛ زیرا من، یَهُوَه، کسی هستم که آنها را تقدیس می‌کنم.

برخلاف شیادانی که همان خدایان باستانی روم — مریخ، خورشید، آرتمیس، مشتری — را از طریق تندیس‌های تقریباً یکسان و تحت نام‌های دیگر پرستش می‌کنند، قدیسان حقیقی یافتن یک زن صالحه را برکت می‌دانستند:

امثال ۱۸:۲۲ – هر که زوجه‌ای نیکو یابد، نعمتی نیکو یافته و از یَهُوَه التفات حاصل نموده است.

کتاب مقدس با کتاب مقدس در تضاد است، زیرا روم با دینی که آن را آزار می‌داد، تناقض داشت و بسیاری چیزها را تغییر داد، بسیاری از آنچه خوب بود را ‘عهد عتیق’ و هلنیسم خود را ‘عهد جدید’ نامید. آنها ‘چشم در برابر چشمِ’ موجه را با ‘چشم دیگر خود را به دشمنت تقدیم کن’ جایگزین کردند، زیرا دشمن هرگز تغییر نکرد؛ او فقط از طریق نام‌هایی که به او تعلق نداشتند، خود را به شکل قدیس درآورد.

این تقابلِ عهد عتیق و عهد جدید نیست، زیرا روم دروغ‌های خود را به تمام متونی که بعداً ‘کتاب مقدس’ نامید، نفوذ داد.

مزامیر ۱۱۸:۱۸–۲۰ ۱۸ یَهُوَه مرا به سختی تأدیب کرد، اما مرا به دست مرگ نسپرد. ۱۹ ابواب عدالت را بر من بگشایید؛ از آنها داخل شده، یَهُوَه را ستایش خواهم کرد. ۲۰ این است باب یَهُوَه؛ پارسایان از آن داخل خواهند شد.

https://shewillfindme.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/11/idi24-judgment-against-babylon-persian.pdf
«

من مسیحی نیستم؛ من یک هنوته‌ایست (Henotheist) هستم. من به یک خدای برتر که بالاتر از همه چیز است ایمان دارم، و باور دارم که خدایانی آفریده‌شده نیز وجود دارند — برخی وفادار و برخی فریبکار. من فقط به خدای برتر دعا می‌کنم.

اما از آن‌جا که از کودکی در مسیحیت رومی آموزش دیده بودم، سال‌ها به آموزه‌های آن باور داشتم. حتی زمانی که عقل سلیم چیز دیگری می‌گفت، آن عقاید را دنبال می‌کردم.

برای مثال — به‌اصطلاح — من گونهٔ دیگرم را به زنی تقدیم کردم که قبلاً یک سیلی به من زده بود. زنی که در ابتدا مثل یک دوست رفتار می‌کرد، اما بعد، بدون هیچ دلیل، شروع به رفتاری کرد که انگار من دشمنش هستم — با رفتارهایی عجیب و متناقض.

تحت تأثیر کتاب مقدس، باور داشتم که نوعی طلسم باعث این تغییر شده، و آنچه او نیاز داشت دعا بود تا به دوستی که قبلاً نشان داده بود (یا تظاهر کرده بود) بازگردد.

اما در نهایت، همه‌چیز بدتر شد. به محض اینکه فرصتی برای بررسی عمیق‌تر پیدا کردم، دروغ را کشف کردم و در ایمانم احساس خیانت دیدم. فهمیدم که بسیاری از این آموزه‌ها از پیام حقیقی عدالت نیامده‌اند، بلکه از هلنیسم رومی که به متون مقدس نفوذ کرده، آمده‌اند. و تأیید کردم که فریب خورده‌ام.

به همین دلیل، اکنون روم و فریب آن را محکوم می‌کنم. من با خدا نمی‌جنگم، بلکه با تهمت‌هایی که پیام او را تحریف کرده‌اند مبارزه می‌کنم.

امثال ۲۹:۲۷ می‌گوید که مرد عادل از بدکاران نفرت دارد. اما اول پطرس ۳:۱۸ می‌گوید که مرد عادل برای بدکاران مرد. چه کسی باور می‌کند کسی برای کسانی که از آن‌ها نفرت دارد بمیرد؟ باور به آن یعنی ایمان کور؛ یعنی پذیرش تضاد.

و وقتی ایمان کور موعظه می‌شود، آیا این به آن معنا نیست که گرگ نمی‌خواهد شکارش فریب را ببیند؟

یهوه مانند یک جنگجوی نیرومند فریاد خواهد زد: «از دشمنانم انتقام خواهم گرفت!»
(مکاشفه ۱۵:۳ + اشعیا ۴۲:۱۳ + تثنیه ۳۲:۴۱ + ناحوم ۱:۲–۷)

پس چه می‌توان گفت درباره‌ی آن «محبت به دشمن» که طبق برخی آیات کتاب مقدس، پسر یهوه گویا آن را تعلیم داده و گفته باید کمال پدر را با محبت به همگان تقلید کنیم؟
(مرقس ۱۲:۲۵–۳۷، مزمور ۱۱۰:۱–۶، متی ۵:۳۸–۴۸)
این دروغی‌ست که دشمنان پدر و پسر آن را منتشر کرده‌اند.
آموزه‌ای جعلی که از آمیختن یونان‌گرایی با کلام مقدس پدید آمده است.

من فکر می کردم که دارند برای او جادوگری می کنند، اما او جادوگر بود. اینها استدلال های من است. ( https://bestiadn.com/wp-content/uploads/2025/04/idi24.pdf ) –

آیا این همه قدرت تو است، جادوگر بدجنس؟

در لبه‌ی مرگ، در مسیری تاریک قدم می‌زد، اما در جستجوی نور بود. – او نورهایی را که بر کوه‌ها منعکس می‌شدند تفسیر می‌کرد تا گامی اشتباه برندارد، تا از مرگ بگریزد. █
شب بر جاده‌ی مرکزی سایه افکنده بود، تاریکی همچون پرده‌ای مسیر پر پیچ و خم را که از میان کوه‌ها می‌گذشت، پوشانده بود. او بی‌هدف گام برنمی‌داشت، مسیرش آزادی بود، اما این سفر تازه آغاز شده بود.
بدنش از سرما بی‌حس شده بود و روزها بود که چیزی نخورده بود. تنها همدمش سایه‌ی کشیده‌ای بود که در نور چراغ‌های کامیون‌هایی که غرش‌کنان از کنارش عبور می‌کردند، امتداد می‌یافت. کامیون‌هایی که بی‌وقفه می‌راندند، بی‌آنکه حضور او برایشان اهمیتی داشته باشد. هر قدم، چالشی بود، هر پیچ، دامی تازه که باید از آن جان سالم به در می‌برد.
هفت شب و بامداد، مجبور بود بر روی خط زرد باریکی که جاده‌ای دوطرفه را از هم جدا می‌کرد، پیش برود، در حالی که کامیون‌ها، اتوبوس‌ها و تریلرهای غول‌پیکر تنها چند سانتی‌متر با بدنش فاصله داشتند. در دل تاریکی، غرش کرکننده‌ی موتورهای عظیم او را در بر می‌گرفت، و چراغ‌های کامیون‌هایی که از پشت سر می‌آمدند، نور خود را بر کوهی که در برابر چشمانش بود، می‌تاباندند. در همان لحظه، کامیون‌های دیگری از رو‌به‌رو نزدیک می‌شدند، و او مجبور بود در کسری از ثانیه تصمیم بگیرد که قدم‌هایش را تندتر کند یا در این مسیر خطرناک ثابت‌قدم بماند؛ مسیری که در آن هر حرکت می‌توانست تفاوتی میان زندگی و مرگ باشد.
گرسنگی چونان هیولایی از درون او را می‌بلعید، اما سرما نیز بی‌رحم بود. در کوهستان، شب‌ها همچون پنجه‌هایی نامرئی تا مغز استخوان را می‌سوزاندند و باد سرد همچون نفسی یخ‌زده وجودش را در بر می‌گرفت، گویی در تلاش بود آخرین جرقه‌ی زندگی‌اش را خاموش کند. هرجا که می‌توانست پناه می‌گرفت، گاهی زیر پلی، گاهی در گوشه‌ای که بتن بتواند کمی سرپناه دهد، اما باران رحم نمی‌کرد. آب از لابه‌لای لباس‌های پاره‌اش نفوذ می‌کرد و به پوستش می‌چسبید، حرارت اندکش را می‌ربود.
کامیون‌ها بی‌وقفه در مسیر خود پیش می‌رفتند، و او، با امیدی لجوجانه که شاید کسی دلش به رحم بیاید، دستش را بالا می‌آورد، درخواست کمک می‌کرد. اما رانندگان یا بی‌تفاوت می‌گذشتند، یا نگاهی پر از تحقیر به او می‌انداختند، گویی او تنها سایه‌ای بیش نبود. گاهی، انسانی مهربان توقف می‌کرد و او را برای مسافتی کوتاه سوار می‌کرد، اما چنین لحظاتی اندک بودند. اکثر مردم او را نادیده می‌گرفتند، انگار که او صرفاً مانعی در جاده بود، موجودی که ارزش کمک کردن نداشت.
در یکی از همان شب‌های بی‌پایان، ناامیدی او را وادار کرد که در میان زباله‌های مسافران به دنبال تکه‌ای غذا بگردد. او از اعتراف به این حقیقت شرم نداشت: با کبوترها بر سر لقمه‌ای نان خشک رقابت می‌کرد، پیش از آنکه آن‌ها بتوانند آخرین خرده‌های نان را ببلعند، او دست دراز می‌کرد. نبردی نابرابر بود، اما او فردی متفاوت بود، چرا که حاضر نبود زانو بزند و برای هیچ بتی دعا کند، و یا هیچ انسانی را به عنوان «تنها سرور و نجات‌دهنده» بپذیرد. او مایل نبود که به خواسته‌های شخصیت‌های شومی که قبلاً به دلیل اختلافات مذهبی او را سه بار ربوده بودند، تن دهد. همان‌هایی که با افتراهای خود، او را به این جاده‌ی زرد کشانده بودند.
گاه‌گاهی، مردی نیکوکار تکه نانی یا جرعه‌ای نوشیدنی به او می‌داد، هدیه‌ای کوچک، اما آرامشی در دل رنج‌های بی‌پایانش.
اما بی‌تفاوتی قانون این دنیا بود. وقتی درخواست کمک می‌کرد، بسیاری روی برمی‌گرداندند، گویی ترس داشتند که مبادا فلاکت او به آن‌ها سرایت کند. گاهی یک «نه»ی ساده، امید را در دم خاموش می‌کرد، اما برخی دیگر، با نگاهی سرد یا کلماتی سنگین، او را بیش از پیش به تاریکی می‌راندند. او نمی‌توانست درک کند که چگونه مردم می‌توانند کسی را که حتی قادر به ایستادن نیست، نادیده بگیرند. چگونه می‌توانستند شاهد سقوط انسانی باشند، بی‌آنکه ذره‌ای دلسوزی نشان دهند؟
با این حال، او ادامه داد. نه از سر قدرت، بلکه از سر اجبار. او همچنان در جاده قدم می‌زد، کیلومترها آسفالت را پشت سر می‌گذاشت، شب‌هایی بی‌خوابی، روزهایی بی‌غذا. مصیبت‌ها یکی پس از دیگری بر او فرود می‌آمدند، اما او تسلیم نشد. چرا که در اعماق وجودش، حتی در دل سیاه‌ترین ناامیدی‌ها، هنوز جرقه‌ای از بقا زنده بود، جرقه‌ای که با آرزوی آزادی و عدالت زبانه می‌کشید.

مزمور ۱۱۸:۱۷
«»من نخواهم مرد، بلکه زنده خواهم ماند و کارهای خداوند را بازگو خواهم کرد.»»
۱۸ «»خداوند مرا سخت تأدیب کرد، اما مرا به مرگ نسپرد.»»

مزمور ۴۱:۴
«»گفتم: ای خداوند، بر من رحمت فرما و مرا شفا بده، زیرا با پشیمانی اعتراف می‌کنم که به تو گناه ورزیده‌ام.»»

ایوب ۳۳:۲۴-۲۵
«»و به او بگوید که خدا به او رحمت کرد، او را از فرود آمدن به گور رهانید، و برای او فدیه‌ای یافت.»»
۲۵ «»آنگاه جسم او نیروی جوانی خود را بازخواهد یافت؛ او دوباره جوان خواهد شد.»»

مزمور ۱۶:۸
«»خداوند را همواره پیش روی خود داشته‌ام؛ زیرا که او در دست راست من است، پس متزلزل نخواهم شد.»»

مزمور ۱۶:۱۱
«»تو راه زندگی را به من نشان خواهی داد؛ در حضور تو کمال شادی است و در دست راست تو لذت‌ها تا ابد.»»

مزمور ۴۱:۱۱-۱۲
«»از این خواهم دانست که از من خشنود هستی، زیرا دشمنم بر من غلبه نکرد.»»
۱۲ «»اما مرا به سبب راستی‌ام حفظ کردی و مرا در حضور خود تا ابد استوار ساختی.»»

مکاشفه ۱۱: ۴
«»این دو شاهد، دو درخت زیتون و دو چراغدان هستند که در حضور خدای زمین ایستاده‌اند.»»

اشعیا ۱۱ :۲
«»روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت؛ روح حکمت و فهم، روح مشورت و قدرت، روح دانش و ترس از خداوند.»»

من در دفاع از ایمان به کتاب مقدس اشتباهاتی مرتکب شده‌ام، اما از روی ناآگاهی. اما اکنون می‌بینم که این کتاب متعلق به دینی نیست که روم آن را سرکوب کرد، بلکه متعلق به دینی است که خود روم برای لذت بردن از تجرد خود ایجاد کرد. به همین دلیل، آنها موعظه کردند که عیسی با یک زن ازدواج نمی‌کند، بلکه با کلیسای خود ازدواج می‌کند، و فرشتگانی را معرفی کردند که، اگرچه نام‌های مردانه دارند، شبیه مردان نیستند (نتیجه‌گیری خود را بگیرید). این شخصیت‌ها مانند قدیسان دروغینی هستند که مجسمه‌های گچی را می‌بوسند و شبیه خدایان یونانی-رومی هستند، زیرا در واقع همان خدایان مشرک هستند که فقط نامشان تغییر کرده است.

پیامی که آنها موعظه می‌کنند با منافع قدیسان واقعی ناسازگار است. بنابراین، این کفاره من برای آن گناه ناخواسته است. با انکار یک دین دروغین، سایرین را نیز رد می‌کنم. و هنگامی که کفاره‌ام را به پایان برسانم، آنگاه خداوند مرا خواهد بخشید و مرا به او خواهد رساند، به آن زن خاصی که نیاز دارم. زیرا هرچند به تمام کتاب مقدس ایمان ندارم، اما به آنچه که به نظرم درست و منطقی می‌آید باور دارم؛ و باقی، افتراهای رومیان است.

امثال ۲۸:۱۳
«»آن که گناهان خود را می‌پوشاند، کامیاب نخواهد شد؛ اما هر که اعتراف کند و ترک نماید، رحمت خواهد یافت.»»

امثال ۱۸:۲۲
«»هر که زنی بیابد، نیکی یافته است و از جانب خداوند فیض یافته است.»»

من لطف خداوند را در قالب آن زن خاص جستجو می‌کنم. او باید همان‌گونه باشد که خداوند به من امر کرده است. اگر از این ناراحت می‌شوی، به این دلیل است که باخته‌ای:

لاویان ۲۱:۱۴
«»بیوه، مطلقه، زن ناپاک یا فاحشه‌ای را به زنی نگیرد، بلکه دختری باکره از میان قوم خود را به همسری برگزیند.»»

برای من، او جلال است:

اول قرنتیان ۱۱:۷
«»زن، جلال مرد است.»»

جلال یعنی پیروزی، و من آن را با قدرت نور خواهم یافت. بنابراین، حتی اگر هنوز او را نشناسم، برایش نامی انتخاب کرده‌ام: «»پیروزی نور»».

و وب‌سایت‌هایم را «»بشقاب‌پرنده»» نامیده‌ام، زیرا با سرعت نور حرکت می‌کنند، به گوشه‌های دنیا می‌رسند و اشعه‌های حقیقت را شلیک می‌کنند که تهمت‌زنندگان را سرنگون می‌کند. با کمک وب‌سایت‌هایم، او را پیدا خواهم کرد و او نیز مرا خواهد یافت، او زنی است که به دنبالش هستم.

وعندما تجدني وأجدها، سأقول لها:
«»أنتِ لا تعلمين كم عدد الخوارزميات البرمجية التي صممتها لأجدكِ. ليس لديكِ أي فكرة عن كل الصعوبات والأعداء الذين واجهتهم لأجدكِ، يا لوز فيكتوريا (نور النصر).»»
و زمانی که او مرا پیدا کند و من نیز او را، به او خواهم گفت:
«»تو نمی‌دانی که برای پیدا کردنت چند الگوریتم برنامه‌نویسی طراحی کردم. تو هیچ تصوری از تمام دشواری‌ها و دشمنانی که برای یافتنت با آنها روبرو شدم، نداری، ای پیروزی نور من.»»

من بارها با خود مرگ روبرو شدم:

حتی یک ساحره وانمود کرد که تو هستی! تصور کن، او به من گفت که نور است، در حالی که رفتارش پر از تهمت بود. او بیش از هر کس دیگری به من تهمت زد، اما من نیز بیش از هر کس دیگری از خود دفاع کردم تا تو را پیدا کنم. تو موجودی از نور هستی، به همین دلیل است که ما برای یکدیگر آفریده شده‌ایم!

حالا، بیا از این جای لعنتی خارج شویم…

این داستان من است، می‌دانم که او مرا خواهد فهمید و درستکاران نیز مرا درک خواهند کرد.

.
https://itwillbedotme.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/09/themes-phrases-24languages.xlsx

میکائیل و فرشتگانش زئوس و فرشتگانش را به ورطه جهنم پرتاب می کنند. (زبان ویدیویی: اسپانیایی) https://youtu.be/n1b8Wbh6AHI

«

1 This is what AI says to the question: What would the hands of other intelligent beings on other Earth-like planets be like? https://shewillfind.me/2025/09/22/this-is-what-ai-says-to-the-question-what-would-the-hands-of-other-intelligent-beings-on-other-earth-like-planets-be-like/ 2 Het debat over de doodstraf , Numeri 9:9, #Numeri9, 2 Koningen 20:7, Psalmen 42:4, Leviticus 11:33, https://neveraging.one/2025/02/06/het-debat-over-de-doodstraf-numeri-99-numeri9-2-koningen-207-psalmen-424-leviticus-1133-het-evangelie-van-filippus-123-spreuken-1714-het-evangelie-van-thomas-160-hosea-99-2-makkabe/ 3 The artificial intelligence with its cup of coffee in its left hand looked me straight in the eyes and said: Gabriel, you are right, God bless you, go ahead with your work in favor of the truth, truth which will bring true justice. https://gabriels.work/2024/09/23/the-artificial-intelligence-with-its-cup-of-coffee-in-its-left-hand-looked-me-straight-in-the-eyes-and-said-gabriel-you-are-right-god-bless-you-go-ahead-with-your-work-in-favor-of-the-truth-tru/ 4 I criminali romani ellenizzarono e falsificarono i veri messaggi di Cristo e quindi si opposero alla pena di morte, motivo per cui nella Bibbia si trova la dottrina dell’amore per i nemici. https://perlepersonechenonsonozombie.blogspot.com/2023/12/i-criminali-romani-ellenizzarono-e.html 5 La persecución religiosa en el mundo occidental: Clínica Pinel – Este es el lugar donde me tuvieron secuestrado en 1998 y 2001. https://ntiend.me/2023/06/03/clinica-pinel-este-es-el-lugar-donde-me-tuvieron-secuestrado-en-1998-y-2001/

«چیزی که برای شما ایده آل است برای همه ایده آل نیست. آنچه منصفانه است برای همه عادلانه است، اما همه آن را دوست ندارند.
حکمت یونان در کتاب مقدس: راه شر: شریران را دوست بدارید، دشمنان خود را دوست بدارید: دکترین انسانها: ‘به دوستان و دشمنان خود نیکی کنید، زیرا به این ترتیب اولی را حفظ خواهید کرد و قادر خواهید بود دومی را جذب کنید.’ کلئوبولوس لیندوس (قرن ششم قبل از میلاد)

راه خیر: از شریر متنفر باش، از دشمنت متنفر باش. تعالیم خدا که از طریق یک مرد مقدس داده شده است: تثنیه 19:20 و کسانی که باقی می مانند خواهند شنید و خواهند ترسید و دیگر چنین شرارتی در میان شما مرتکب نخواهند شد. 21 و بر آنها دلسوزی نخواهی داشت. زندگی برای زندگی، چشم در برابر چشم، دندان در برابر دندان، دست در برابر دست، پا در برابر پا. موسی (قرن سیزدهم قبل از میلاد). تفکر کلئوبولوس از لیندوس که در آموزه‌های او منعکس شده است: ‘هر انسانی بر اساس رفتاری که با او دارید، دوست یا دشمن است’، شبیه قانون طلایی است: ‘با دیگران آن‌گونه رفتار کن که دوست داری با او رفتار کنند’. با این حال، خود کتاب مقدس با این ایده در جامعه 12: 5-7 و مزمور 109: 4-5، که هشدار می دهد که برخی بدی را به جای نیکی و نفرت را به عشق برمی گردانند، در تضاد است. این نشان می دهد که قانون طلایی همیشه رعایت نمی شود، زیرا کسانی هستند که بدون توجه به نحوه برخورد با آنها با ناسپاسی و بدخواهی رفتار می کنند. به همین ترتیب، ایده اعتدال کلئوبولوس مشابهی در جامعه 7:16 پیدا می‌کند: ‘بیش از حد عادل و بیش از حد عاقل نباش. چرا باید خودت را نابود کنی؟’ نشان می دهد که زیاده روی در عدالت و خرد می تواند مضر باشد. با این حال، این با عبارات دیگری مانند مکاشفه 22:11 در تضاد است: ‘عادلان عدالت را انجام دهند و مقدسات حتی بیشتر مقدس باشند’، که به رشد دائمی در عدالت فرمان می دهد. همچنین با امثال 4: 7 در تضاد است که می گوید: ‘حکمت چیز اصلی است. حکمت را بدست آورید، و بر همه دارایی های خود به درک دست یابید، و حکمت را بی حد و حصر بالا می برد. این تناقضات نشان می دهد که چگونه کتاب مقدس تحت تأثیر مکاتب مختلف فکری قرار گرفته است. جامعه، با لحن شکاکانه و فلسفی خود، به نظر می رسد که به احتیاط یونانی در اعتدال تمایل دارد، در حالی که امثال و مکاشفه دیدگاهی مطلق گرایانه از عدالت و حکمت را ترویج می کنند.

صحنه 1: تحت قانون ایده آل کلئوبولوس از لیندوس.
میمون زورگیر در جریان تعقیب و گریز پلیس مجروح می شود. او را به یک بیمارستان دولتی می برند، زخم هایش خوب می شود، در زندان سرپناه، غذا و محافظت می گیرد و بعداً بدون اینکه به اعدام محکوم شود آزاد می شود. میمون جنایات خود را تکرار می کند.
این اشتباه است، شریر پیروز می شود!
میمون اخاذی: از کتاب مقدس اطاعت کنید و مرا دوست داشته باشید، شما ستایشگران من هستید!
صحنه 2: تحت تشریع آرمانی موسی
میمون زورگیر هنگام فرار از دست پلیس تصادف می کند، کسی به او کمک نمی کند و می میرد:
چه لحظه خوبی! شریر روزگار بدی می گذراند.
میمون باجگیر در عذاب خود: ‘گناهکاران بدکار، از مصیبت من شاد باشید که دشمن خدا هستید’.

مردی به جانور نزدیک شد و گفت: ‘اینطور که تو گفتی نیست. گناهکار شریر شما هستید و همچنین کسانی که کلام خدا را جعل کردند تا آموزه عشق به دشمنان خود را توجیه کنند. تو گناهکار هستی نه به خاطر نادانی، بلکه به خاطر ظلم. خداوند از ظالمان متنفر است زیرا خدا عادل است. گناهکارانی که خدا دوستشان دارد صالحان هستند، زیرا گناه نمی کنند به خاطر ظلم، بلکه به خاطر نادانی. صالحان در دفاع از جان شما نادان بودند.’ من قبلاً با مجازات اعدام، حتی مجازات موجه، مخالف بودم، زیرا فریب کلاهبرداری های رم را خورده بودم. آنها به من این باور را دادند که ‘نباید بکشی’ حکمی است معادل ‘در هیچ شرایطی جان انسان را نگیرید’ که می‌خواهد جلادان عادل را شیطان جلوه دهد و کسانی را که به ناحق می‌کشند بدون مجازات عادلانه رها کند تا اینکه حقیقت را فهمیدم و از ارتکاب آن گناه دست برداشتم. برای نفرین نهادی که از زندگی‌هایی مانند شما دفاع می‌کرد که دقیقاً توسط افرادی مانند شما و نه افراد صالح هدایت می‌شدند، نوشته شده است: مکاشفه 18:6 به او همان گونه که جبران کرده است، پاداش دهید و برحسب اعمالش به او برسانید. در فنجانی که مخلوط کرده است، دو برابر برای او مخلوط کنید. اینجا کجا می بینی که نباید تو را به خاطر جنایاتت در پوشش انجیلی از عشق نالایق به مرگ محکوم کنیم؟ آنچه آشکار می شود حقیقت است، حقیقتی که روم پنهان کرده بود. آنچه سزاوار نیست عادلانه نیست و اگر چیزی عادلانه نیست، چیزی است که خداوند آن را نمی پسندد. بنابراین، خدا این تهمت روم را در کتاب مقدس تأیید نمی کند: افسسیان 3: 7-9
‘خداوند به خاطر محبت ناشایسته‌اش، این امتیاز را به من داد که با اعلام این مژده با کمک مؤثر قدرت او، به او خدمت کنم.’ خداوند این حقیقت را که روم پنهان نکرد، تأیید می‌کند، زیرا می‌خواست از برخی حقایق به عنوان استتار استفاده کند، اما این اشتباه ‘بابل’ بود، که وقتی یک فاحشه است وانمود به قدیس کرد: مکاشفه 16: 5 و از فرشته آب‌ها شنیدم که گفت: ‘تو عادل هستی، ای خداوند، که هستی و برای تو قدوس قضاوت کردی. 6 چون خون مقدسین و انبیا را ریخته‌اند، به آنها خون نوشیدن داده‌ای. زیرا آنها سزاوار آن هستند ۷ و دیگری را از مذبح شنیدم که می‌گوید: ‘یَهُوَه، خدای قادر مطلق، احکام تو راست و عادل است.
به این سادگی نیست، آنقدرها هم واضح نیست. بسیاری از چیزهایی که در مورد موسی و پیامبران گفته می شود نیز درست نیست، زیرا تقلب امپراتوری روم فراتر از جعل صرف سخنان رسولان عادل است که آنها بر روی صلیب ها و همچنین در سنگر خود می کشتند. امپراطوری که داستان هایی را به نفع شما خلق کرد، امپراطوری بود که برای جنایتکاران زندگی می خواست، اما خون بی گناه را می خواست. اگر مردمی بودند که خواهان مرگ عیسی در ازای جان باراباس بودند، آن قوم آزار و اذیت یهودی نبودند. این مردم خونخوار روم بودند که همانطور که از وحشی ها انتظار می رفت به یهودیان تهمت زدند و دین آنها را جعل کردند. اما اکنون، طبق کلام راستین خدا، حساب خواهد شد، همه چیز به عدالت بازگردانده خواهد شد، عادلان زندگی خواهند کرد، حتی اگر میمون های زیادی به دام آنها بیفتند: اشعیا 43:3 زیرا من، یهوه خدای شما، قدوس اسرائیل، نجات دهنده شما هستم. من مصر را برای فدیه تو، اتیوپی و سبا را برای تو دادم. 4 زیرا تو در نظر من گران‌بها و محترم بوده‌ای و من تو را دوست داشته‌ام. بنابراین من برای شما مردان و برای جان شما ملتها خواهم داد. 5 نترسید، زیرا من با شما هستم. من نسل تو را از مشرق خواهم آورد و تو را از مغرب جمع خواهم کرد. 6 به شمال خواهم گفت، اینجا را بده. و به سمت جنوب، عقب نمانید. پسران مرا از دور و دخترانم را از اقصی نقاط جهان بیاور، 7 همه کسانی که به نام من خوانده می شوند. برای جلال خود آنها را آفریدم. من آنها را شکل دادم و ساختم. مکاشفه 7:2 و فرشته دیگری را دیدم که از طلوع خورشید بالا می‌رفت و مهر خدای زنده را داشت. و با صدای بلند به چهار فرشته ای که برای آسیب رساندن به زمین و دریا به آنها داده شده بود ندا کرد، 3 و گفت: به زمین و دریا و درختان آسیب ندهید تا اینکه بر پیشانی بندگان خدای خود مهر نزنید. حالا میتونی بری جهنم میمون آنچه را که باید به شما می گفتم قبلاً به شما گفتم، عذاب وحشتناکی داشته باشید تا به جهنمی که در انتظار شماست عادت کنید.

https://shewillfindme.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/11/idi24-judgment-against-babylon-persian.pdf
«بحث مجازات اعدام
ناظر (هوش مصنوعی خنثی):
به مناظره خوش آمدید امروز بحث خواهیم کرد که آیا مجازات اعدام باید برای قاتلان اعمال شود یا خیر. معرفی LexBot که طرفدار اجرای آن است و EthosBot که مخالف آن است.

LexBot (طرفدار مجازات اعدام):
متشکرم. مجازات اعدام ابزار عدالت و بازدارندگی است. یک قاتل نسبت به زندگی انسان بی اعتنایی نشان داده است و اعدام تنها راه برای اطمینان از عدم قتل دوباره است. همچنین عدالت را برای قربانیان و خانواده های آنها فراهم می کند.

EthosBot (ضد مجازات اعدام):
عدالت نباید با انتقام جویی باشد. مجازات اعدام غیرقابل برگشت است و مواردی از تخلفات قضایی وجود دارد که در آن افراد بی گناه اعدام شده اند. عدالت واقعی باید در صورت امکان به دنبال بازسازی باشد، نه حذف.

LexBot:
اما برخی از جنایات غیرقابل بخشش هستند. اگر یک قاتل پس از آزادی دوباره مرتکب جرم شود، مقصر چه کسی است؟ جامعه حق و وظیفه دارد از خود در برابر جنایتکاران خطرناک محافظت کند. توانبخشی در بسیاری از موارد یک مدینه فاضله است.

EthosBot:
حفاظت از جامعه اعدام نیست، بلکه به حبس ابد نیاز دارد. علاوه بر این، مجازات اعدام با تعصبات نژادی و سیاسی مورد استفاده قرار گرفته است. اگر سیستم قضایی کامل نباشد چگونه می توان حکم غیر قابل برگشت را توجیه کرد؟

LexBot:
خطر خطا باید به حداقل برسد، اما نمی تواند بهانه ای برای نادیده گرفتن عدالت باشد. علاوه بر این، نگه داشتن قاتلان مادام العمر در زندان هزینه منابعی دارد که می تواند برای پیشگیری از جرم و حمایت از قربانیان استفاده شود.

EthosBot:
زندگی نباید بهای پولی داشته باشد. علاوه بر این، در برخی از کشورهای دارای مجازات اعدام، میزان قتل همچنان بالاست. بازدارنده موثری نیست. در عوض، سیاست های پیشگیری و آموزش نشان داده شده است که جرم و جنایت را کاهش می دهد.

LexBot:
آمار قابل بحث است. اما فراتر از اعداد، سؤال اخلاقی است: کسی که جانی را از دست داده است، لیاقت ادامه زندگی را ندارد. مجازات اعدام متناسب با جرم ارتکابی است.

EthosBot:
اخلاق مطلق نیست. جوامعی هستند که مجازات اعدام را لغو کرده اند و با عدالت عمل می کنند. اگر بپذیریم که دولت می‌تواند کشتار کند، آیا خشونت را به عنوان پاسخ مشروع نمی‌دانیم؟

LexBot (پاسخ نهایی):
انسان عادل بودن دفاع از بی گناه است. مجازات نکردن قاتلان آنطور که باید با آنچه می ترسند به معنای شریک جرم و انصاف نبودن است. اجرای مجازات اعدام برای قاتلان، ما را کم و بیش انسان نخواهد کرد. به سادگی تعادل را به نفع عدالت تغییر می دهد.

مجازاتی که متناسب با جرم نباشد، هرچقدر هم که بخواهید به آن برچسب بزنید، عدالت نیست. عدالت این است که به هر کسی آنچه که لیاقتش را دارد بدهد. مردم صلح جو سزاوار صلح و آرامش، سلامت، آموزش خوب، مسکن و کیفیت بالای زندگی هستند. و برای این کار لازم است قاتلان و باج گیران را از بین ببریم، زیرا آنها افراد خوب را در آرامش نمی گذارند. منصفانه نیست که مالیات افراد خوب برای زنده نگه داشتن کسانی که به زندگی بیگناهان احترام نمی گذارند استفاده شود.

فقدان مجازات اعدام ناکارآمدی آن را ثابت کرده است. بدون قاتلان دیگر نیازی به اجرای مجازات اعدام نخواهد بود. لازم نیست یک چرخه بی پایان باشد. مجازات اعدام باید به گونه ای قانونی شود که کسانی که افراد بی گناه را متهم می کنند به همان مجازاتی محکوم شوند که برای بی گناهان خواسته اند. در پایان، جان بی گناهان بیشتری نجات خواهد یافت. تعادل همیشه مثبت خواهد بود و منابع عمومی در مواجهه با بسیاری از نیازهای اجتماعی برآورده نشده مانند آب، برق، بهداشت، آموزش، زیرساخت ها، ارتباطات و غیره بهتر استفاده می شود.

مجری:
از هر دو شما متشکرم. واضح است که LexBot استدلال محکم تری ارائه کرده و نشان داده است که مجازات اعدام اقدامی ضروری برای حفاظت از عدالت و جامعه است.

https://shewillfindme.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/11/idi24-judgment-against-babylon-persian.docx
«دینی که از آن دفاع می‌کنم عدالت نام دارد. █

وقتی که او (زن) مرا پیدا کند، من هم او را پیدا خواهم کرد و او (زن) به سخنان من ایمان خواهد آورد
امپراتوری روم با اختراع ادیان به بشریت خیانت کرده است تا آن را تحت سلطه خود درآورد. همه ادیان نهادینه شده باطل هستند. تمام کتب مقدس آن ادیان حاوی تقلب است. با این حال، پیام هایی وجود دارد که منطقی هستند. و موارد دیگری گم شده اند که می توان از پیام های مشروع عدالت استنباط کرد. دانیال 12: 1-13 – «»شاهزاده ای که برای عدالت مبارزه می کند، برای دریافت برکت خدا قیام خواهد کرد.»» امثال 18:22 — «»زن نعمتی است که خدا به مرد می دهد.»» لاویان 21:14 — «»او باید با باکره ای که ایمان خود را دارد، ازدواج کند، زیرا او از قوم خود است، که وقتی صالحان برخیزند آزاد خواهند شد.»»
📚 دین نهادینه شده چیست؟ دین نهادینه شده زمانی است که یک باور معنوی به یک ساختار قدرت رسمی تبدیل می شود که برای کنترل مردم طراحی شده است. این یک جستجوی فردی برای حقیقت یا عدالت نیست و به سیستمی تبدیل می شود که سلسله مراتب انسانی بر آن تسلط دارد و در خدمت قدرت سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی است. آنچه عادلانه، واقعی یا واقعی است دیگر اهمیتی ندارد. تنها چیزی که مهم است اطاعت است. یک دین نهادینه شده شامل: کلیساها، کنیسه ها، مساجد، معابد است. رهبران مذهبی قدرتمند (کشیشان، کشیشان، خاخام ها، امامان، پاپ ها و غیره). متون مقدس «رسمی» دستکاری و تقلبی. جزماتی که نمی توان آنها را زیر سوال برد. قوانینی که بر زندگی شخصی افراد تحمیل می شود. مناسک و مناسک اجباری به منظور «تعلق». این گونه بود که امپراتوری روم و بعدها امپراتوری های دیگر از ایمان برای تحت سلطه خود درآوردن مردم استفاده کردند. آنها مقدس را به تجارت تبدیل کردند. و حقیقت به بدعت. اگر هنوز بر این باورید که اطاعت از دین همان ایمان داشتن است، به شما دروغ گفته اند. اگر هنوز به کتاب های آنها اعتماد دارید، به همان افرادی که عدالت را به صلیب کشیدند اعتماد دارید. این نیست که خدا در معابدش صحبت می کند. رم است. و روم هرگز از سخن گفتن دست برنداشت. بیدار شو کسی که به دنبال عدالت است نیازی به اجازه ندارد. نه یک موسسه.

او مرا پیدا خواهد کرد، زن باکره به من ایمان خواهد آورد。
( https://ellameencontrara.comhttps://lavirgenmecreera.comhttps://shewillfind.me )
این همان گندمی است که در کتاب مقدس، علف‌های هرز رومی را نابود می‌کند:
مکاشفه ۱۹:۱۱
سپس دیدم که آسمان گشوده شد، و اینک اسبی سفید، و کسی که بر آن سوار بود «»امین و راستگو»» نام داشت و با عدالت داوری کرده و جنگ می‌کند.
مکاشفه ۱۹:۱۹
و دیدم که آن وحش و پادشاهان زمین و لشکرهایشان گرد هم آمده‌اند تا با کسی که بر اسب نشسته و لشکر او بجنگند.
مزمور ۲:۲-۴
«»پادشاهان زمین به پا خاستند، و فرمانروایان متحد شدند علیه خداوند و مسیح او،
که گفتند: «»بندهایشان را بگسلیم و طناب‌هایشان را از خود بیندازیم.»»
او که در آسمان‌ها نشسته است، خواهد خندید؛ خداوند آن‌ها را مسخره خواهد کرد.»»
حال، کمی منطق ساده: اگر سوارکار برای عدالت می‌جنگد، اما وحش و پادشاهان زمین علیه او می‌جنگند، پس وحش و پادشاهان زمین ضد عدالت هستند. بنابراین، آن‌ها نماد فریب دین‌های دروغینی هستند که با آن‌ها حکومت می‌کنند.
فاحشه بزرگ بابل، یعنی کلیسای دروغینی که توسط روم ساخته شده است، خود را «»همسر مسیح مسح‌شده خداوند»» نامیده است. اما پیامبران دروغین این سازمان که بت‌ها را می‌فروشند و کلمات چاپلوسانه پخش می‌کنند، اهداف مسیح خداوند و مقدسین واقعی را به اشتراک نمی‌گذارند، زیرا رهبران فاسد راه بت‌پرستی، تجرد یا قانونی‌سازی ازدواج‌های ناپاک در ازای پول را برگزیده‌اند. مقر مذهبی آن‌ها پر از بت‌ها است، از جمله کتاب‌های مقدس دروغین که در برابر آن‌ها تعظیم می‌کنند:
اشعیا ۲:۸-۱۱
۸ سرزمین آن‌ها پر از بت‌ها است، و آن‌ها در برابر کار دستان خود و آنچه انگشتانشان ساخته است، تعظیم می‌کنند.
۹ پس انسان تحقیر خواهد شد، و مردم پست خواهند شد؛ پس آن‌ها را عفو نکن!
۱۰ به صخره‌ها برو، خود را در خاک پنهان کن، از حضور باشکوه خداوند و از جلال عظمت او بترس.
۱۱ غرور چشمان انسان فرو خواهد نشست، و تکبر مردان سرکوب خواهد شد؛ و فقط خداوند در آن روز سرافراز خواهد شد.
امثال ۱۹:۱۴
خانه و ثروت از پدران به ارث می‌رسد، اما یک زن خردمند از جانب خداوند است.
لاویان ۲۱:۱۴
کاهن خداوند نباید با بیوه، زن طلاق‌گرفته، زن ناپاک، یا زنی بدکاره ازدواج کند؛ او باید یک باکره از قوم خود را به همسری بگیرد.
مکاشفه ۱:۶
و ما را پادشاهان و کاهنان برای خدای خود گردانید؛ جلال و قدرت تا ابد از آن او باد.
اول قرنتیان ۱۱:۷
زن، جلال مرد است.

در مکاشفه این که وحش و پادشاهان زمین با سوار اسب سفید و لشکر او جنگ می کنند به چه معناست؟

معنی روشن است، رهبران جهان دست در دست پیامبران دروغین هستند که به دلایل روشنی از جمله مسیحیت، اسلام و غیره، اشاعه دهندگان ادیان دروغین حاکم در میان پادشاهی های زمین هستند. همانطور که پیداست، فریب بخشی از کتب مقدس دروغینی است که این همدستان با برچسب «کتاب مجاز ادیان» از آن دفاع می‌کنند، اما تنها دینی که از آن دفاع می‌کنم عدالت است، از حق نیکان در فریب نیرنگ‌های دینی دفاع می‌کنم.

مکاشفه 19:19 آنگاه وحش و پادشاهان زمین و لشکرهایشان را دیدم که دور هم جمع شده بودند تا با سوار بر اسب و لشکر او جنگ کنند.

این داستان من است:

خوزه، جوانی که در تعالیم کاتولیک پرورش یافته بود، مجموعه‌ای از وقایع را تجربه کرد که با روابط پیچیده و دستکاری‌ها مشخص می‌شدند. در 19 سالگی با مونیکا، زنی مالک و حسود، رابطه برقرار کرد. اگرچه خوزه احساس می کرد که باید به این رابطه پایان دهد، اما تربیت مذهبی او باعث شد که سعی کند او را با عشق تغییر دهد. با این حال، حسادت مونیکا به ویژه نسبت به ساندرا، یکی از همکلاسی هایش که در حال پیشرفت بر روی خوزه بود، تشدید شد.

ساندرا در سال 1995 با تماس های تلفنی ناشناس شروع به آزار و اذیت او کرد که در آن او با صفحه کلید صدا می کرد و تلفن را قطع کرد.

در یکی از آن مواقع، پس از اینکه خوزه در آخرین تماس با عصبانیت پرسید: «»تو کی هستی؟»» او در یکی از آن موقعیت‌ها، فاش کرد که او همان کسی است که تماس می‌گیرد. در آن زمان، مونیکا که به ساندرا وسواس داشت، خوزه را تهدید کرد که به ساندرا آسیب می‌رساند و این باعث شد خوزه از ساندرا محافظت کند و رابطه‌اش با مونیکا را علی‌رغم میلش به پایان دادن، ادامه دهد.

سرانجام در سال 1996 خوزه از مونیکا جدا شد و تصمیم گرفت به ساندرا نزدیک شود که در ابتدا به او علاقه نشان داده بود. وقتی ژوزه سعی کرد در مورد احساساتش با او صحبت کند، ساندرا به او اجازه توضیح نداد، با کلمات توهین آمیز با او رفتار کرد و او دلیل را متوجه نشد. خوزه تصمیم گرفت از خود فاصله بگیرد، اما در سال 1997 او معتقد بود که فرصت دارد با ساندرا صحبت کند، به این امید که او تغییر نگرش خود را توضیح دهد و بتواند احساساتی را که ساندرا سکوت کرده بود به اشتراک بگذارد. در روز تولدش در ماه جولای، همان‌طور که یک سال پیش وقتی هنوز دوست بودند وعده داده بود، با او تماس گرفت—چیزی که در سال ۱۹۹۶ نمی‌توانست انجام دهد زیرا با مونیکا بود. در آن زمان، او معتقد بود که وعده‌ها هرگز نباید شکسته شوند (متی ۵:۳۴-۳۷)، اما اکنون درک می‌کند که برخی وعده‌ها و سوگندها را می‌توان بازنگری کرد اگر به اشتباه داده شده باشند یا اگر شخص دیگر شایستگی آن را نداشته باشد. هنگامی که تبریکش را تمام کرد و داشت تماس را قطع می‌کرد، ساندرا با ناامیدی التماس کرد: «صبر کن، صبر کن، می‌توانیم همدیگر را ببینیم؟» این باعث شد او فکر کند که شاید ساندرا نظرش را تغییر داده و بالاخره دلیل تغییر رفتارش را توضیح خواهد داد، و این فرصت را به او می‌دهد که احساساتی را که تا آن لحظه در دل نگه داشته بود، بیان کند. با این حال، ساندرا هرگز به او پاسخ‌های روشنی نداد و با نگرش‌های طفره‌آمیز و معکوس‌کننده، فتنه را حفظ کرد.

در مواجهه با این نگرش، خوزه تصمیم گرفت دیگر به دنبال او نباشد. از آن زمان بود که مزاحمت های تلفنی مداوم شروع شد. تماس ها از همان الگوی سال 1995 پیروی کردند و این بار به خانه مادربزرگ پدری او، جایی که خوزه زندگی می کرد، هدایت شد. او متقاعد شده بود که این ساندرا است، زیرا خوزه اخیرا شماره خود را به ساندرا داده بود. این تماس ها مستمر، صبح، بعدازظهر، شب و صبح زود بود و ماه ها ادامه داشت. وقتی یکی از اعضای خانواده پاسخ داد، تلفن را قطع نکردند، اما وقتی خوزه پاسخ داد، صدای کلیک کلیدها قبل از قطع کردن شنیده می‌شد.

خوزه از عمه خود، صاحب خط تلفن، خواست تا ثبت تماس های دریافتی از شرکت تلفن را درخواست کند. او قصد داشت از این اطلاعات به عنوان مدرکی برای تماس با خانواده ساندرا استفاده کند و نگرانی خود را در مورد آنچه که او با این رفتار تلاش می کرد به دست آورد، ابراز کند. با این حال، عمه او بحث او را کم اهمیت جلوه داد و از کمک خودداری کرد. عجیب این بود که هیچ کس در خانه، نه عمه و نه مادربزرگ پدری‌اش، از این واقعیت که این تماس‌ها نیز در صبح زود رخ داده بود، خشمگین نبودند و آنها به خود زحمت ندادند که چگونه جلوی آنها را بگیرند یا شخص مسئول را شناسایی کنند.

این ماجرا ظاهری عجیب داشت، گویی شکنجه‌ای سازمان‌یافته بود. حتی زمانی که خوسه از عمه‌اش خواست شب‌ها کابل تلفن را جدا کند تا بتواند بخوابد، او امتناع کرد و استدلال کرد که یکی از پسرانش که در ایتالیا زندگی می‌کند، ممکن است هر لحظه تماس بگیرد (با توجه به تفاوت زمانی شش ساعته بین دو کشور). چیزی که این وضعیت را حتی عجیب‌تر می‌کرد، وسواس مونیکا نسبت به ساندرا بود، در حالی که آنها حتی یکدیگر را نمی‌شناختند. مونیکا در موسسه‌ای که خوسه و ساندرا ثبت نام کرده بودند، تحصیل نمی‌کرد، اما از زمانی که پوشه‌ای حاوی یک پروژه گروهی از خوسه را برداشت، شروع به حسادت به ساندرا کرد. در آن پوشه نام دو زن، از جمله ساندرا، نوشته شده بود، اما به دلایلی نامعلوم، مونیکا فقط روی نام ساندرا تمرکز کرد.

اگرچه خوزه در ابتدا تماس های تلفنی ساندرا را نادیده می گرفت، اما به مرور زمان او را تسلیم کرد و دوباره با ساندرا تماس گرفت، تحت تأثیر آموزه های کتاب مقدس که توصیه می کرد برای کسانی که او را آزار می دادند دعا کند. با این حال، ساندرا او را از نظر عاطفی دستکاری کرد و به طور متناوب بین توهین و درخواست از او برای ادامه یافتن او استفاده کرد. پس از ماه ها از این چرخه، خوزه متوجه شد که همه اینها یک تله است. ساندرا به دروغ او را به آزار و اذیت جنسی متهم کرد و گویی این به اندازه کافی بد نبود، ساندرا چند تبهکار را فرستاد تا خوزه را کتک بزنند.

آن سه‌شنبه، ژوزه هیچ چیزی نمی‌دانست. اما در همان لحظه، ساندرا از قبل کمینی را که برایش ترتیب داده بود، آماده کرده بود.

چند روز قبل، ژوزه این وضعیت را برای دوستش یوهان تعریف کرده بود. یوهان نیز رفتارهای ساندرا را عجیب دانسته و حتی فکر کرده بود که شاید این رفتارها به دلیل طلسمی باشد که مونیکا انجام داده است.
آن شب، ژوزه به محله قدیمی‌اش که در سال ۱۹۹۵ در آن زندگی می‌کرد، رفت و در آنجا با یوهان ملاقات کرد. در میان گفت‌وگو، یوهان به ژوزه پیشنهاد داد که ساندرا را کاملاً فراموش کند و با هم به یک کلوب شبانه بروند و دختران جدیدی را بشناسند.
«»شاید دختری را پیدا کنی که باعث شود او را فراموش کنی.»»
ژوزه این ایده را پسندید و هر دو سوار اتوبوسی شدند که به مرکز لیما می‌رفت.
مسیر اتوبوس از مقابل مؤسسه IDAT می‌گذشت. ژوزه ناگهان چیزی را به یاد آورد.
«»آه، راست می‌گویی! من شنبه‌ها اینجا کلاس دارم و هنوز شهریه را پرداخت نکرده‌ام!»»
او این شهریه را از پولی که پس از فروش رایانه‌اش به دست آورده بود و همچنین از کار کوتاه‌مدتی که در یک انبار انجام داده بود، پرداخت می‌کرد. اما در آنجا، کارگران را روزی ۱۶ ساعت کار می‌کشیدند، درحالی‌که فقط ۱۲ ساعت را ثبت می‌کردند. بدتر از آن، اگر کسی قبل از یک هفته استعفا می‌داد، هیچ حقوقی به او پرداخت نمی‌شد. به همین دلیل ژوزه مجبور به ترک آن کار شد.
ژوزه به یوهان رو کرد و گفت:
«»من اینجا شنبه‌ها کلاس دارم. حالا که اینجاییم، بگذار شهریه را پرداخت کنم و بعد به کلوب شبانه برویم.»»
اما به محض این که ژوزه از اتوبوس پیاده شد، صحنه‌ای غیرمنتظره را دید. ساندرا در گوشه مؤسسه ایستاده بود!
با تعجب به یوهان گفت:
«»یوهان، نگاه کن! ساندرا آنجاست! باورم نمی‌شود! چه تصادفی! این همان دختری است که درباره‌اش به تو گفتم، همان کسی که رفتار عجیبی دارد. اینجا منتظر باش، می‌خواهم از او بپرسم که آیا نامه‌هایی را که برایش فرستاده‌ام، دریافت کرده یا نه. می‌خواهم بفهمم چرا این‌گونه رفتار می‌کند و علت تماس‌های مداومش را بداند.»»
یوهان منتظر ماند و ژوزه به سمت ساندرا رفت و از او پرسید:
«»ساندرا، نامه‌هایم را خواندی؟ حالا می‌توانی به من بگویی که چه اتفاقی افتاده است؟»»
اما ژوزه هنوز صحبتش را تمام نکرده بود که ساندرا دستش را بلند کرد و با اشاره‌ای نامحسوس علامتی داد.
و درست مثل اینکه همه‌چیز از قبل برنامه‌ریزی شده بود، سه مرد از نقاط مختلف ظاهر شدند. یکی در وسط خیابان، یکی پشت سر ساندرا و دیگری پشت سر ژوزه!
مردی که پشت ساندرا بود، با لحنی خشن جلو آمد و گفت:
«»پس تو همان کسی هستی که دخترعمه‌ام را اذیت می‌کنی؟»»
ژوزه با حیرت پاسخ داد:
«»چی؟ من او را اذیت می‌کنم؟ برعکس، این اوست که مدام مرا تماس می‌گیرد! اگر نامه‌ام را بخوانی، می‌بینی که فقط می‌خواستم پاسخی برای تماس‌های عجیبش پیدا کنم!»»
اما قبل از این که بتواند بیشتر توضیح دهد، مردی که پشت سرش بود، گردنش را گرفت و او را به زمین انداخت. سپس آن مرد و مردی که ادعا می‌کرد پسرعموی ساندرا است، شروع به لگد زدن به او کردند. مرد سوم نیز جیب‌های ژوزه را گشت.
سه نفر علیه یک نفر که روی زمین افتاده بود!
خوشبختانه، یوهان وارد درگیری شد و به ژوزه فرصت داد تا از زمین بلند شود. اما مرد سوم شروع به برداشتن سنگ کرد و آن‌ها را به سمت ژوزه و یوهان پرتاب کرد!
در همان لحظه، یک پلیس راهنمایی و رانندگی وارد شد و درگیری را متوقف کرد. او به ساندرا گفت:
«»اگر او تو را اذیت می‌کند، پس به طور رسمی شکایت کن.»»
ساندرا با اضطراب از آنجا فرار کرد، چون می‌دانست که دروغش آشکار خواهد شد.
ژوزه، که از این خیانت شوکه شده بود، می‌خواست ساندرا را به خاطر آزارهایش گزارش دهد، اما چون هیچ مدرکی نداشت، این کار را نکرد. اما چیزی که او را بیش از همه حیرت‌زده کرد، حمله نبود، بلکه سؤالی بود که در ذهنش تکرار می‌شد:
«»ساندرا چطور می‌دانست که من اینجا خواهم بود؟»»
چون او فقط شنبه‌ها صبح به آن مؤسسه می‌رفت و حضور او در آن شب کاملاً تصادفی بود!
هرچه بیشتر به این راز فکر می‌کرد، احساس ترس بیشتری می‌کرد.
«»ساندرا یک دختر عادی نیست… شاید او یک جادوگر است و قدرت‌هایی فراطبیعی دارد!»»

این وقایع اثر عمیقی بر خوزه گذاشت که به دنبال عدالت و افشای کسانی است که او را دستکاری کردند. علاوه بر این، او به دنبال از بین بردن توصیه های موجود در کتاب مقدس است، مانند: برای کسانی که به شما توهین می کنند دعا کنید، زیرا با پیروی از آن توصیه، در دام ساندرا افتاد.

شهادت خوزه █

من، خوسه کارلوس گالیندو هینوستروزا، نویسندهٔ وبلاگ‌های زیر هستم:
https://lavirgenmecreera.com
https://ovni03.blogspot.com و وبلاگ‌های دیگر.

من در پرو متولد شدم. این عکس متعلق به من است و در سال ۱۹۹۷ گرفته شده است. در آن زمان ۲۲ ساله بودم و درگیر توطئه‌های ساندرا الیزابت، هم‌کلاسی سابقم در مؤسسه IDAT، بودم. در آن دوران، از رفتارهایش سردرگم بودم (او به روشی بسیار پیچیده و طولانی مرا آزار داد که توضیح آن در این تصویر ممکن نیست، اما در بخش پایینی این وبلاگ: ovni03.blogspot.com و در این ویدیو:

آن را روایت کرده‌ام). احتمال اینکه مونیکا نیوس، نامزد سابقم، به او جادو کرده باشد را رد نکردم.

هنگامی که به دنبال پاسخ در کتاب مقدس بودم، در متی ۵ خواندم:
«»برای کسانی که به شما توهین می‌کنند دعا کنید.»»
در آن روزها، ساندرا به من توهین می‌کرد و همزمان می‌گفت که نمی‌داند چه اتفاقی برایش افتاده است، اینکه می‌خواهد همچنان دوست من باشد و باید مدام به او زنگ بزنم و دنبالش بروم. این روند پنج ماه طول کشید. به طور خلاصه، ساندرا وانمود می‌کرد که چیزی او را تسخیر کرده تا مرا در سردرگمی نگه دارد.
دروغ‌های کتاب مقدس باعث شد فکر کنم که افراد خوب ممکن است به دلیل یک روح شیطانی رفتار بدی داشته باشند. به همین دلیل، توصیه به دعا کردن برای او چندان غیرمنطقی به نظر نمی‌رسید، زیرا ساندرا ابتدا وانمود می‌کرد که دوست است، و من فریبش را خوردم.

دزدان اغلب از استراتژی تظاهر به نیت خوب استفاده می‌کنند:

برای دزدی از مغازه‌ها، وانمود می‌کنند که مشتری هستند.
برای گرفتن عشر، تظاهر می‌کنند که کلام خدا را موعظه می‌کنند، اما در واقع، آموزه‌های روم را تبلیغ می‌کنند.
ساندرا الیزابت تظاهر کرد که دوست است، سپس تظاهر کرد که دوستی گرفتار مشکلات است و به کمک من نیاز دارد، اما همه اینها فقط برای بدنام کردن من و کمین گذاشتن با سه مجرم بود. احتمالاً این کار را از سر کینه انجام داد، زیرا یک سال قبل پیشنهادهایش را رد کرده بودم، چون عاشق مونیکا نیوس بودم و به او وفادار ماندم. اما مونیکا به وفاداری من اعتماد نداشت و تهدید کرد که ساندرا الیزابت را خواهد کشت. به همین دلیل، رابطه‌ام را با مونیکا به آرامی و در طی هشت ماه به پایان رساندم تا او فکر نکند که دلیلش ساندرا بوده است.
اما ساندرا الیزابت چگونه جواب داد؟ با دروغ. او به دروغ مرا متهم به آزار جنسی کرد و با همین بهانه، سه مجرم را دستور داد که مرا بزنند، آن هم در برابر چشمان خودش.
تمام این ماجرا را در وبلاگم و در ویدیوهایم در یوتیوب شرح داده‌ام:

نمی‌خواهم دیگر انسان‌های درستکار مثل من چنین تجربیات تلخی داشته باشند. به همین دلیل، این را نوشتم.
می‌دانم که این حقیقت ناعادلانی مانند ساندرا را ناراحت خواهد کرد، اما حقیقت مانند انجیل واقعی است و تنها به نفع افراد درستکار است.

شر خانواده خوزه بیشتر از ساندرا است:
شرارت خانواده خوزه از شرارت ساندرا نیز فراتر می‌رود
خوزه با خیانتی ویرانگر از سوی خانواده خود مواجه شد. آن‌ها نه تنها از کمک به او برای متوقف کردن آزار و اذیت‌های ساندرا خودداری کردند، بلکه او را به دروغ به بیماری روانی متهم کردند. اعضای خانواده‌اش از این اتهامات به عنوان بهانه‌ای برای ربودن و شکنجه‌ی او استفاده کردند و دو بار او را به مراکز بیماران روانی و بار سوم به یک بیمارستان فرستادند.
همه چیز از زمانی شروع شد که خوزه خروج ۲۰:۵ را خواند و تصمیم گرفت کاتولیک نباشد. از آن لحظه به بعد، او از آموزه‌های کلیسا خشمگین شد و به تنهایی علیه دکترین‌های آن اعتراض کرد. همچنین به خانواده‌اش توصیه کرد که دعا کردن به تصاویر را متوقف کنند. او به آن‌ها گفت که برای یک دوستش (ساندرا) دعا می‌کند که به نظر می‌رسید جادو شده یا تسخیر شده باشد. خوزه به دلیل آزار و اذیت‌های ساندرا تحت استرس شدیدی بود، اما خانواده‌اش تحمل نکردند که او از آزادی دینی خود استفاده کند. در نتیجه، آن‌ها زندگی حرفه‌ای، سلامت و اعتبار او را نابود کردند و او را در مراکز بیماران روانی بستری کردند، جایی که به او داروهای آرام‌بخش تزریق شد.
آن‌ها نه تنها او را برخلاف میلش بستری کردند، بلکه پس از آزادی، او را مجبور کردند که با تهدید به بستری شدن مجدد، همچنان داروهای روانپزشکی مصرف کند. خوزه برای رهایی از این وضعیت تلاش کرد و در دو سال آخر این بی‌عدالتی، پس از نابودی حرفه‌ی برنامه‌نویسی‌اش، مجبور شد بدون دریافت حقوق در رستوران عمویی که به او خیانت کرده بود کار کند. در ۲۰۰۷، خوزه کشف کرد که این عمو بدون اطلاع او داروهای روانپزشکی را در غذای ناهارش می‌ریزد. او به لطف یکی از کارکنان آشپزخانه به نام لیدیا توانست حقیقت را کشف کند.
بین ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۷، خوزه تقریباً ده سال از جوانی خود را به دلیل خیانت خانواده‌اش از دست داد. با نگاهی به گذشته، او متوجه شد که اشتباه او این بود که برای رد کاتولیک بودن، از کتاب مقدس دفاع کرد، زیرا خانواده‌اش هرگز به او اجازه ندادند که آن را بخواند. آن‌ها این بی‌عدالتی را در حق او انجام دادند، زیرا می‌دانستند که او منابع مالی برای دفاع از خود ندارد.
وقتی او سرانجام از مصرف اجباری داروها آزاد شد، فکر کرد که اعضای خانواده‌اش شروع به احترام گذاشتن به او کرده‌اند. حتی دایی‌ها و پسرعموهای مادری‌اش به او پیشنهاد کار دادند، اما سال‌ها بعد، دوباره به او خیانت کردند و او را مجبور به استعفا کردند. این موضوع باعث شد که خوزه بفهمد که نباید هرگز آن‌ها را می‌بخشید، زیرا نیت‌های بدشان آشکار شد.
از آن لحظه، او تصمیم گرفت که دوباره کتاب مقدس را مطالعه کند و در ۲۰۰۷ شروع به کشف تناقضات آن کرد. کم‌کم متوجه شد که چرا خدا اجازه داده بود که خانواده‌اش در جوانی او را از دفاع از کتاب مقدس منع کنند. او تناقضات کتاب مقدس را کشف کرد و شروع به افشای آن‌ها در وبلاگ‌هایش کرد، جایی که همچنین داستان ایمان و رنج‌هایی که از سوی ساندرا و به ویژه خانواده خودش متحمل شده بود را بازگو کرد.
به همین دلیل، در دسامبر ۲۰۱۸، مادرش با کمک پلیس‌های فاسد و یک روانپزشک که یک گواهی جعلی صادر کرد، دوباره تلاش کرد او را برباید. آن‌ها او را «»یک اسکیزوفرنیک خطرناک»» توصیف کردند تا دوباره او را زندانی کنند، اما این نقشه شکست خورد زیرا او در خانه نبود. شاهدانی برای این حادثه وجود داشتند و خوزه، صداهایی را به عنوان مدرک در شکایت خود به مقامات پرو ارائه داد، اما شکایت او رد شد.
خانواده‌اش کاملاً می‌دانستند که او دیوانه نیست: او یک شغل ثابت، یک فرزند و مادر فرزندش را برای مراقبت کردن داشت. با این حال، با وجود دانستن حقیقت، آن‌ها تلاش کردند که او را با همان اتهامات قدیمی بربایند. مادرش و سایر بستگان متعصب کاتولیک او این اقدام را رهبری کردند. هرچند که وزارتخانه شکایت او را نادیده گرفت، خوزه در وبلاگ‌هایش تمام این مدارک را منتشر کرد و نشان داد که شرارت خانواده‌اش از شرارت ساندرا نیز فراتر می‌رود.

در اینجا شواهدی از آدم‌ربایی‌ها با استفاده از تهمت خیانتکاران آورده شده است:
«»این مرد یک اسکیزوفرنیک است که به شدت نیاز به درمان روانپزشکی و مصرف دارو برای تمام عمر دارد.»»

تعداد روزهای تصفیه: روز # 342 https://144k.xyz/2024/12/16/this-is-the-10th-day-pork-ingredient-of-wonton-filling-goodbye-chifa-no-more-pork-broth-in-mid-2017-after-researching-i-decided-not-to-eat-pork-anymore-but-just-the/

اینجا ثابت می‌کنم که توانایی منطقی بالایی دارم، نتایج من را جدی بگیرید. https://ntiend.me/wp-content/uploads/2024/12/math21-progam-code-in-turbo-pascal-bestiadn-dot-com.pdf

If O/63=70.30 then O=4428.90

«کوپید همراه با دیگر خدایان بت پرست (فرشتگان سقوط کرده، به عذاب ابدی برای شورش خود علیه عدالت فرستاده شده اند) به جهنم محکوم می شود.

استناد به این عبارات به معنای دفاع از کل کتاب مقدس نیست. اگر اول یوحنا 5:19 می گوید که «»تمام جهان در قدرت شریر است»»، اما حاکمان به کتاب مقدس سوگند یاد می کنند، شیطان با آنها حکومت می کند. اگر شیطان با آنها حکومت می کند، تقلب نیز با آنها حکم می کند. بنابراین، کتاب مقدس حاوی برخی از آن تقلب است که در میان حقایق استتار شده است. با پیوند این حقایق می توان فریبکاری های آن را افشا کرد. افراد صالح باید این حقایق را بدانند تا اگر فریب دروغ های اضافه شده به کتاب مقدس یا سایر کتب مشابه را خوردند، بتوانند خود را از شر آنها رها کنند.

دانیال 12:7 و شنیدم که مردی که کتانی پوشیده بود، که بر آبهای رودخانه بود، دست راست و دست چپ خود را به سوی آسمان بلند کرد و به او که تا ابد زنده است سوگند یاد کرد که برای مدتی، زمانها و نیمی از زمان خواهد بود. و هنگامی که پراکندگی قدرت قوم مقدس انجام شود، همه این چیزها تحقق خواهد یافت.
با توجه به اینکه «شیطان» به معنای «تهمت زن» است، طبیعی است که انتظار داشته باشیم که شکنجه گران رومی، که دشمن مقدسین هستند، بعداً در مورد مقدسین و پیام های آنها شهادت دروغ داده باشند. بنابراین، آنها خودشان شیطان هستند، و نه موجودی نامحسوس که وارد و خارج می شود، همانطور که دقیقاً با آیاتی مانند لوقا 22: 3 («سپس شیطان به یهودا وارد شد…»)، مرقس 5: 12-13 (شیاطین وارد خوک ها می شوند) و یوحنا 13:27 («بعد از او، شیطان وارد شد» به این باور رسیدیم.

هدف من این است: کمک به افراد صالح که قدرت خود را با باور به دروغ های فریبکارانی که پیام اصلی را جعل کرده اند، هدر ندهند، پیامی که هرگز از کسی نمی خواست در برابر چیزی زانو بزند یا برای چیزی که همیشه قابل مشاهده بود دعا کند.

تصادفی نیست که در این تصویر که توسط کلیسای روم تبلیغ می شود، کوپید در کنار دیگر خدایان بت پرست ظاهر می شود. آنها نام مقدسین واقعی را به این خدایان دروغین داده اند، اما ببینید این مردان چگونه لباس می پوشند و موهای خود را چگونه بلند می کنند. همه اینها در تضاد با وفاداری به قوانین خدا است، زیرا این نشانه طغیان است، نشانه فرشتگان یاغی (تثنیه 22:5).

مار، شیطان یا شیطان (تهمت زن) در جهنم (اشعیا 66:24، مرقس 9:44). متی 25:41: «»سپس به کسانی که در سمت چپ هستند خواهند گفت: «»از من دور شوید، ای نفرین شده، به آتش ابدی که برای شیطان و فرشتگان او آماده شده است.»» جهنم: آتش ابدی که برای مار و فرشتگان او آماده شده است (مکاشفه 12: 7-12)، به دلیل اینکه حقایق را با قرآن و بدعت ها برای داشتن کتاب مقدس خلق کرده اند، برای داشتن کتاب مقدس، بدعت ها و بدعت ها را ایجاد کرده اند. انجیل هایی که آنها را آخرالزمان می نامیدند، تا به دروغ های موجود در کتب مقدس دروغین اعتبار بخشند، همه در طغیان علیه عدالت.

کتاب خنوخ 95:6: «»وای بر شما ای شاهدان دروغین، و بر آنانی که بهای بی عدالتی را متحمل می شوند، زیرا شما ناگهان هلاک خواهید شد.»» کتاب خنوخ 95:7: «وای بر شما ای ستمکاران که عادلان را آزار می‌دهید، زیرا خود شما به‌سبب آن بی‌عدالتی تسلیم و جفا خواهید شد، و سنگینی بار شما بر دوش شما خواهد افتاد.» امثال 11: 8: «»عادل از مصیبت رهایی می یابد و عادل به جای او وارد می شود.»» امثال 16: 4: «»خداوند همه چیز را برای خود آفریده است، حتی شریران را برای روز بد.»»

کتاب خنوخ 94:10: «ای ستمکاران، به شما می‌گویم که آن‌که شما را آفرید، شما را برانداز خواهد کرد. خداوند به هلاکت شما رحم نخواهد کرد، اما خداوند از هلاکت شما خوشحال خواهد شد.» شیطان و فرشتگانش در جهنم: مرگ دوم. آنها سزاوار این هستند که علیه مسیح و شاگردان وفادارش دروغ بگویند و آنها را متهم کنند که نویسندگان کفرگویی های روم در کتاب مقدس هستند، مانند عشق آنها به شیطان (دشمن).

اشعیا 66:24: «آنها بیرون خواهند رفت و لاشه مردانی را که بر من تجاوز کرده اند، خواهند دید. زیرا کرم آنها نخواهد مرد و آتش آنها خاموش نخواهد شد. و برای همه مردم مکروه خواهند بود.» مرقس 9:44: «»جایی که کرم آنها نمی میرد و آتش خاموش نمی شود.»» مکاشفه 20:14: «و مرگ و هادس به دریاچه آتش افکنده شد. این دومین مرگ است، دریاچه آتش.»

پیامبر دروغین از ‘انجیل繁荣’ دفاع می‌کند: ‘پادشاهی آسمان رایگان است، اما دسترسی VIP با معجزه هزینه بهترین هدیه‌ات را دارد.’

کلام شیطان: «در برابر قدرتی که تو را می‌دزدد شورش نکن… من آن را آنجا قرار دادم تا ببیند چقدر درد را تحمل می‌کنی.»

آنها از حقیقت به عنوان پوششی برای دروغ استفاده کردند و به تو گفتند همه چیز تحقق یافته است. اما جهان آزاد نشد، بلکه تحت سلطه قرار گرفت.

کلمه شیطان: ‘درد دارد اما خوشت می‌آید. خوشا به حالت که پیام مرا در پیش کردن گونه دیگر به دشمن و دوست داشتن او پیروی می‌کنی.’

کلام شیطان: «بیویوں کی ضرورت کیوں، اگر میرے مرد مجھ سے زیادہ کسی سے محبت کرتے ہیں؟ جھکے اور فرمانبردار، یہی وہ واحد عظمت ہے جو میں جانتا ہوں۔»

ضیافت خون گوسفند را جذب نمی‌کند، اما گرگ مبدل را که در درون هنوز قصاب است، جذب می‌کند.

در جنگ مدرن، مانند کولوسئوم، کسانی می‌میرند که انتخابی برای جنگیدن نداشتند.

آنها از کودکی به تو پرستش یاد می دهند: تصاویر، توپ ها، سرودها، اسلحه … تا وقتی که در جنگ بدون اعتراض مفید باشی.

پیامبر دروغین: ‘پس از سجده مقابل مجسمه معجزه‌ای ندیدی؟ اگر ایمانت به اندازه دانه خردل بود، آن را می‌گرفتی… دوباره امتحان کن—با ایمانی دو برابر، اما با اهدا سه برابر.’

سخن زئوس(ژوپیتر): ‘رم اعلام می‌کند که دیگر مرا پرستش نمی‌کند و اکنون پیرو دین کسی است که مرا انکار کرد. و با این حال، چهره‌اش چهره من است، راهش عشق به من را می‌طلبد… هرچند من دشمن هستم!’
اگر از این نقل‌قول‌ها خوشتان می‌آید، می‌توانید به وب‌سایت من سر بزنید: https://mutilitarios.blogspot.com/p/ideas.html
برای دیدن فهرستی از ویدئوها و پست‌های مرتبط‌تر من به بیش از ۲۴ زبان، با فیلتر کردن فهرست بر اساس زبان، به این صفحه مراجعه کنید: https://mutilitarios.blogspot.com/p/explorador-de-publicaciones-en-blogs-de.html

Zinnen tegen de dienstplicht en tegen afgoderij. https://ntiend.me/2025/08/09/zinnen-tegen-de-dienstplicht-en-tegen-afgoderij/
সূর্য উপাসনা কীভাবে চলতে থাকে তা বোঝার জন্য আসুন ছুটির দিনগুলি অধ্যয়ন করি: https://bestiadn.com/2025/04/16/%e0%a6%b8%e0%a7%82%e0%a6%b0%e0%a7%8d%e0%a6%af-%e0%a6%89%e0%a6%aa%e0%a6%be%e0%a6%b8%e0%a6%a8%e0%a6%be-%e0%a6%95%e0%a7%80%e0%a6%ad%e0%a6%be%e0%a6%ac%e0%a7%87-%e0%a6%9a%e0%a6%b2%e0%a6%a4%e0%a7%87/
خیلی تصادف‌ها زیاد است. بت‌پرستی آموزش نمی‌دهد، آزاد نمی‌کند، بهبود نمی‌بخشد: فقط کسانی را که از آن سوءاستفاده می‌کنند، ثروتمند می‌کند. کلام شیطان: ‘گوسفندان، از من پیروی کنید، من نان و شراب شما هستم، و وقتی گرگ می‌آید، به او بگویید، من نان و شراب شما هستم، دشمنم را دوست دارم و آن را به او می‌دهم.'»

Y los libros fueron abiertos... El libro del juicio contra los hijos de Maldicíón
Zona de Descargas │ Download Zone │ Area Download │ Zone de Téléchargement │ Área de Transferência │ Download-Bereich │ Strefa Pobierania │ Зона Завантаження │ Зона Загрузки │ Downloadzone │ 下载专区 │ ダウンロードゾーン │ 다운로드 영역 │ منطقة التنزيل │ İndirme Alanı │ منطقه دانلود │ Zona Unduhan │ ডাউনলোড অঞ্চল │ ڈاؤن لوڈ زون │ Lugar ng Pag-download │ Khu vực Tải xuống │ डाउनलोड क्षेत्र │ Eneo la Upakuaji │ Zona de Descărcare

Archivos .DOCX, .XLXS & .PDF Files

Español
Español
Inglés
Italiano
Francés
Portugués
Alemán
Polaco
Ucraniano
Ruso
Holandés
Chino
Japonés
NTIEND.ME - 144K.XYZ - SHEWILLFIND.ME - ELLAMEENCONTRARA.COM - BESTIADN.COM - ANTIBESTIA.COM - GABRIELS.WORK - NEVERAGING.ONE
Go to PDF
El Rollo del OVNI
Ideas & Phrases in 24 languages
Coreano
Árabe
Turco
Persa
Indonesio
Bengalí
Urdu
Filipino
Vietnamita
Hindi
Suajili
Rumano
FAQ - Preguntas frecuentes
Lista de entradas
Download Excel file. Descarfa archivo .xlsl
Y los libros fueron abiertos... libros del juicio
Español
Español
Inglés
Italiano
Francés
Portugués
Alemán
Polaco
Ucraniano
Ruso
Holandés
Chino
Japonés
NTIEND.ME - 144K.XYZ - SHEWILLFIND.ME - ELLAMEENCONTRARA.COM - BESTIADN.COM - ANTIBESTIA.COM - GABRIELS.WORK - NEVERAGING.ONE
Go to DOCX
The UFO scroll
Ideas & Phrases in 24 languages
Coreano
Árabe
Turco
Persa
Indonesio
Bengalí
Urdu
Filipino
Vietnamita
Hindi
Suajili
Rumano
FAQ - Preguntas frecuentes
Lista de entradas
Download Excel file. Descarfa archivo .xlsl
Y los libros fueron abiertos... libros del juicio