بررسی زمانهای آخر، متی ۲۴:۲۱ و دانیال ۱۲:۱ حقیقتها و دروغها در کتاب مقدس █
اگر داوری نهایی به معنای آمدن عدالت است، این بهوضوح بدان معناست که عدالت در حال حاضر حاکم نیست. در زمان داوری، آشکار است که میان گناهکاران و بیگناهان، میان کسانی که از اتهامات دروغین رهایی مییابند و شاهدان دروغین، درگیری وجود دارد. تا زمانی که آن روز فرا نرسیده است، میتوان نتیجه گرفت: مرد عادل را متهم کردند که به ازدواج علاقهای ندارد؛ و کسی را که به ازدواج علاقه نداشت «قدیس» نامیدند. به عبارت دیگر، آزاردهندگان رومی بسیاری از امور را وارونه کردهاند. آنها «چشم در برابر چشم» را انکار کردند و این انکار را بهعنوان سخنِ مسیحِ یهوه معرفی نمودند؛ آنها ازدواج را که هدف شخصی مسیحِ یهوه بود، انکار کردند.
بیایید بدون فیلتر استدلال کنیم: اگر خدا موسی را بهعنوان پیامبر خود مسح کرد و از طریق او قانون «چشم در برابر چشم» و ازدواج برای کاهنان را مقرر نمود، آیا منطقی است که مسحشدهٔ دیگر خدا بگوید که او آمده تا شریعت خدا را کامل کند، و در عین حال «چشم در برابر چشم» را نفی کند و تجرد را برای کاهنان خدا تأیید نماید؟ آیا همهٔ اینها شبیه نفوذ دشمنان نیست؟ زیرا در واقع، آزاردهندگان چنین رفتار کردند. من باور دارم که هنگامی که مقدسان به زندگی بازگردند، مانند قهرمانانی رفتار خواهند کرد که از نامزدها و همسران آیندهٔ خود در برابر تهمتهای مار دفاع میکنند؛ آنها برای ایشان خواهند نوشت و حقیقت را خواهند گفت، آنچه را که واقعاً میخواهند بشنوند.
اگر عیسی بهعنوان مردی عادل آمد، طبیعی است که مانند لوط، نوح یا موسی بیاید؛ کسانی که همسر داشتند. اگر او بازگردد، او نیز همسر خود را خواهد جست، زیرا داشتن همسری نیکو هرگز با بندگی خدا ناسازگار نبوده است؛ بلکه برعکس، داشتن همسر نعمتی از جانب خداست.
روم آداب و تعالیمی بیگانه تحمیل کرد؛ روم مانند اژدها عمل کرد و در زمان پایان، دروغهای او با نور قدرتمند حقیقت، با انسجام و با فناوری که ابزارهای ستم تاریک مبتنی بر جهل و فریب را نابود میکند، شکست خواهد خورد. از این رو کتاب مقدس میگوید که اژدهایی که تمام جهان را فریب میدهد، توسط مقدسان به زمین افکنده خواهد شد
روم خورشید را میپرستید. در هر انقلاب خورشیدی، در هر بیست و پنجم دسامبر، با اخلاص فراوان آن را گرامی میداشت. هنگامی که عیسی را تعقیب کرد و بر صلیب آویخت، سپس به ما گفت که او زنده شده است و این کار را در یکشنبه انجام داد تا همچنان در روز خورشید به پرستش آن ادامه دهد. اما این درست نیست. عیسی از دری سخن گفت، دری که روم، درِ عدالت را به روی تو بست تا با دروغ امپراتوری خود تو را فریب دهد.
در مَثَلِ باغبانان شرور، از سنگی ردشده سخن میگوید. آن سنگ خودِ اوست و از بازگشتش سخن میگوید. مزمور ۱۱۸ میگوید که خدا او را مجازات میکند، اما دوباره به مرگ نمیسپارد. او از دروازهای عبور میکند، همان دری که درستکاران از آن عبور میکنند.
اگر عیسی واقعاً زنده شده بود، تمام حقیقت را میدانست، زیرا با بدن زندهشدهی خود و دانشی کامل بازمیگشت. اما نبوت میگوید که او مجازات میشود. چرا؟ زیرا برای بازگشت، تناسخ مییابد. در بدنی دیگر مغزی دیگر دارد، مغزی که حقیقت را نمیداند. او نیز مانند همهی مقدسین به وسیلهی گناه مغلوب میشود. «به او اجازه داده شد با مقدسان بجنگد و آنان را شکست دهد»، در مکاشفه آمده است. و پیامبر دانیال تأیید میکند: «دیدم که این شاخ با مقدسان جنگ میکرد و بر آنان غلبه یافت».
و اگر عیسی تناسخ یافته است، در روز سوم زنده نشد. هوشع باب ششم، آیهی دوم دربارهی روزهای واقعی سخن نمیگوید. او دربارهی هزارهها سخن میگوید. هزارهی سوم… روز یهوه است، روزی که در مزمور ۱۱۸:۲۴ ذکر شده است.
در همین هزارهی سوم است که خائنان ظاهر میشوند.
چرا؟
زیرا خیانت یهودا به عیسی، که روم در یوحنا باب ۱۳ آیهی ۱۸ اختراع کرد، در زندگی نخست او تحقق نیافت.
پیشگوییای که آن آیه به آن اشاره دارد میگوید که مرد خیانتدیده گناه کرد. مزمور ۴۱:۲-۹ از زمینه خود خارج شده است، زیرا در زندگی نخست خود عیسی هرگز گناه نکرد.
چرا؟
زیرا در آن زمان دین حقیقی تعلیم داده میشد و به او نیز حقیقت آموخته شد. اما پس از مداخلهی روم، حقیقت دیگر تعلیم داده نشد.
تا زمان پایان، زمانی که میکائیل و فرشتگانش از خاک مرگ برمیخیزند —یعنی عیسی و درستکاران—. دانیال باب ۱۲ آیات ۱ تا ۳ به روشنی از این موضوع سخن میگوید.
حال بیایید یک فریب رومی دیگر را افشا کنیم: تولد باکره عیسی:
مثال آشکارتر دیگر: تولد عیسی از باکره. این عقیده که توسط مسیحیت پذیرفته و بعداً توسط اسلام کپی شده است، هیچ پایه نبوی واقعی در تنخ ندارد. آیهای که به عنوان ‘اثبات نبوی’ استفاده میشود، اشعیا ۷:۱۴ است که میگوید:
اینک باکره (آلما) باردار شده و پسری به دنیا خواهد آورد و نام او را عمانوئیل خواهد گذاشت.
این متن از یک باکره معجزهآسا صحبت نمیکند، بلکه از یک زن جوان صحبت میکند (کلمه عبری آلما به معنای باکره نیست؛ زیرا به معنای بتوله است). متن این فصل نشان میدهد که اشعیا به یک رویداد فوری اشاره میکرد: تولد پادشاه حزقیا، پسر آحاز و ابی (دوم پادشاهان ۱۸: ۱-۷)، که در زمان خود، حدود ۷۰۰ سال قبل از عیسی، پیشگویی را به عنوان یک نشانه الهی به انجام رساند.
«عمانوئیل» یک مسیح آیندهی ماوراءالطبیعه نبود، بلکه نمادی از این بود که خدا در آن نسل با یهودا بود و کودکی که متولد میشد (حزقیا) عملاً اورشلیم را از حملهی آشوریان نجات داد. هیچ پیشگوییای برای توجیه تولد عیسی از باکره وجود ندارد. این یک ساختار الهیاتی بعدی بود که تحت تأثیر فرقههای بتپرست یونانی-رومی قرار گرفت که در آن نیمهخدایان از زنان باکرهای که توسط خدایان باردار شده بودند، متولد میشدند.
حالا ثابت می کنم که این داستان نادرست است:
طبق کتاب مقدس، عیسی از یک باکره متولد شد، اما این با متن پیشگویی در اشعیا 7 در تضاد است. اناجیل آخرالزمان، از جمله انجیل فیلیپ، نیز این ایده را تداوم می بخشد. با این حال، پیشگویی اشعیا به تولد حزقیا پادشاه اشاره دارد، نه عیسی. حزقیا از زنی به دنیا آمد که در زمان بیان نبوت باکره بود، نه پس از باردار شدن، و نبوت عمانوئیل توسط حزقیا محقق شد، نه عیسی. روم انجیل واقعی را پنهان می کرد و از متون آخرالزمان برای منحرف کردن و مشروعیت بخشیدن به دروغ های بزرگ استفاده می کرد. عیسی پیشگویی های اشعیا در مورد عمانوئیل را برآورده نکرد و کتاب مقدس معنای باکره را در اشعیا 7 به اشتباه تفسیر می کند.
اشعیا 7: 14-16: این قسمت از باکره ای نام می برد که پسری به نام عمانوئیل به دنیا می آورد که به معنای «خدا با ماست». این پیشگویی به شاه آحاز داده شده است و اشاره به وضعیت سیاسی فوری، به ویژه نابودی سرزمین دو پادشاه آحاز (پکاه و رزین) دارد. این با زمینه تاریخی و جدول زمانی تولد حزقیا پادشاه همسو است، نه با عیسی.
نشان دادن ناهماهنگی روایت:
اشعیا 7: 14-16: »بنابراین خود خداوند به شما نشانه ای خواهد داد: اینک باکره آبستن شده و پسری خواهد آورد و نام او را عمانوئیل خواهد گذاشت. او باید کره و عسل بخورد، تا زمانی که بداند بدی را رد کند و خوب را انتخاب کند. زیرا قبل از اینکه کودک بداند که بدی را رد کند و نیکی را انتخاب کند، سرزمین دو پادشاهی که از آنها می ترسید رها خواهد شد.»
این قسمت از باکره ای نام می برد که پسری به نام عمانوئل به دنیا می آورد که به معنای «خدا با ماست». این پیشگویی به شاه آحاز داده شده است و اشاره به وضعیت سیاسی فوری، به ویژه نابودی سرزمین دو پادشاه آحاز (پکاه و رزین) دارد. این با زمینه تاریخی و جدول زمانی تولد حزقیا پادشاه همسو است، نه با عیسی.
دوم پادشاهان 15: 29-30: «در ایام فکاه، پادشاه اسرائیل، تیگلاتفالسر، پادشاه آشور آمد و اییون، هابیلبیتماخه، یانوح، قادش، حصور، جلعاد، جلیل و تمامی سرزمین نفتالی را گرفت و آنها را به اسیری به آشور برد. هوشع پسر الهه علیه فکاه بن رملیا توطئه کرد و به او حمله کرد و او را کشت. او در سال بیستم یوتام پسر عزیا جانشین او شد.»
این داستان سقوط پکا و رزین را توصیف می کند و پیشگویی اشعیا در مورد ویران شدن سرزمین دو پادشاه را قبل از اینکه کودک (حزقیا) یاد بگیرد که بدی را رد کند و خیر را انتخاب کند، محقق می شود.
دوم پادشاهان 18:4-7 او مکانهای بلند را برداشت، ستونهای مقدس را شکست، تیرهای خاکستر را برید و مار برنزی را که موسی ساخته بود، تکه تکه کرد، تا آن زمان بنی اسرائیل برای آن بخور می سوزاندند. نامش را نهوشتان گذاشت. او به یهوه خدای اسرائیل توکل کرد. در میان پادشاهان یهودا قبل یا بعد از او هیچکس مانند او نبود. زیرا او از خداوند پیروی کرد و از او دور نشد، بلکه احکامی را که خداوند به موسی فرمود، نگاه داشت. خداوند با او بود و هر جا که میرفت موفق میشد. او بر پادشاه آشور قیام کرد و به او خدمت نکرد.
این اصلاحات حزقیا و وفاداری او به خدا را برجسته میکند و نشان میدهد که «خدا با او بود» و نام عمانوئیل را در متن حزقیا برآورده میکند.
اشعیا 7:21-22 و دوم پادشاهان 19:29-31: «و در آن روز واقع خواهد شد که مردی یک گاو و دو گوسفند را برمیخیزد. و او به خاطر شیر فراوان آنها کره خواهد خورد. همانا کسی که در زمین باقی بماند کره و عسل بخورد.» / «و این برای تو نشانه ای خواهد بود ای حزقیا: امسال از آنچه از خود می روید بخوری و در سال دوم آنچه از خود می روید. و در سال سوم بکارید و درو کنید و تاکستان بکارید و از میوه آنها بخورید. و بازماندگان خاندان یهودا که باقی مانده اند، دوباره به پایین ریشه خواهند زد و به سمت بالا میوه خواهند داد. زیرا باقیمانده از اورشلیم بیرون خواهد رفت و بازمانده از کوه صهیون. غیرت یهوه صبایوت این را انجام خواهد داد.»
هر دو قسمت از فراوانی و رفاه در زمین صحبت می کنند که با سلطنت حزقیا مرتبط است و این تفسیر را تأیید می کند که پیشگویی در اشعیا به حزقیا اشاره دارد.
دوم پادشاهان 19:35-37: «و در آن شب واقع شد که فرشته خداوند بیرون آمد و صد و هشتاد و پنج هزار نفر را در اردوگاه آشوریان زد. و چون صبح برخاستند، اینک همه اجساد مرده بودند. سپس سناخریب پادشاه آشور رفت و به نینوا بازگشت و در آنجا اقامت گزید. و در حالی که در خانه خدای خود نیسروخ عبادت میکرد، پسرانش ادراملِک و شارعزر او را با شمشیر زدند و او به سرزمین آرارات گریخت. و پسرش اسرحدون به جای او سلطنت کرد.»
این شکست معجزه آسای آشوریان را که توسط اشعیا پیشگویی شده بود توصیف می کند و نشان دهنده مداخله و حمایت خدا از حزقیا است و بیشتر نشان می دهد که پیشگویی عمانوئیل به حزقیا اشاره دارد.










Zona de Descargas │ Download Zone │ Area Download │ Zone de Téléchargement │ Área de Transferência │ Download-Bereich │ Strefa Pobierania │ Зона Завантаження │ Зона Загрузки │ Downloadzone │ 下载专区 │ ダウンロードゾーン │ 다운로드 영역 │ منطقة التنزيل │ İndirme Alanı │ منطقه دانلود │ Zona Unduhan │ ডাউনলোড অঞ্চল │ ڈاؤن لوڈ زون │ Lugar ng Pag-download │ Khu vực Tải xuống │ डाउनलोड क्षेत्र │ Eneo la Upakuaji │ Zona de Descărcare
Archivos .DOCX, .XLXS & .PDF Files











این که کتاب زندگی در مکاشفه ۲۰:۱۲ باز شده است به چه معناست؟ (زبان ویدیویی: اسپانیایی) https://youtu.be/O5689_6o9Iw
آیا ممکن است یک قهرمان تمام بشریت را نجات دهد؟ آیا او واقعا یک قهرمان خواهد بود؟ (زبان ویدیویی: اسپانیایی) https://youtu.be/Vjk0zZePi1M
Frases contra el servicio militar obligatorio y contra la idolatría.
https://shewillfindme.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/09/idi24-juicio-contra-babilonia-persian.pdf .»
»
من مسیحی نیستم؛ من یک هنوتهایست (Henotheist) هستم. من به یک خدای برتر که بالاتر از همه چیز است ایمان دارم، و باور دارم که خدایانی آفریدهشده نیز وجود دارند — برخی وفادار و برخی فریبکار. من فقط به خدای برتر دعا میکنم.
اما از آنجا که از کودکی در مسیحیت رومی آموزش دیده بودم، سالها به آموزههای آن باور داشتم. حتی زمانی که عقل سلیم چیز دیگری میگفت، آن عقاید را دنبال میکردم.
برای مثال — بهاصطلاح — من گونهٔ دیگرم را به زنی تقدیم کردم که قبلاً یک سیلی به من زده بود. زنی که در ابتدا مثل یک دوست رفتار میکرد، اما بعد، بدون هیچ دلیل، شروع به رفتاری کرد که انگار من دشمنش هستم — با رفتارهایی عجیب و متناقض.
تحت تأثیر کتاب مقدس، باور داشتم که نوعی طلسم باعث این تغییر شده، و آنچه او نیاز داشت دعا بود تا به دوستی که قبلاً نشان داده بود (یا تظاهر کرده بود) بازگردد.
اما در نهایت، همهچیز بدتر شد. به محض اینکه فرصتی برای بررسی عمیقتر پیدا کردم، دروغ را کشف کردم و در ایمانم احساس خیانت دیدم. فهمیدم که بسیاری از این آموزهها از پیام حقیقی عدالت نیامدهاند، بلکه از هلنیسم رومی که به متون مقدس نفوذ کرده، آمدهاند. و تأیید کردم که فریب خوردهام.
به همین دلیل، اکنون روم و فریب آن را محکوم میکنم. من با خدا نمیجنگم، بلکه با تهمتهایی که پیام او را تحریف کردهاند مبارزه میکنم.
امثال ۲۹:۲۷ میگوید که مرد عادل از بدکاران نفرت دارد. اما اول پطرس ۳:۱۸ میگوید که مرد عادل برای بدکاران مرد. چه کسی باور میکند کسی برای کسانی که از آنها نفرت دارد بمیرد؟ باور به آن یعنی ایمان کور؛ یعنی پذیرش تضاد.
و وقتی ایمان کور موعظه میشود، آیا این به آن معنا نیست که گرگ نمیخواهد شکارش فریب را ببیند؟
یهوه مانند یک جنگجوی نیرومند فریاد خواهد زد: «از دشمنانم انتقام خواهم گرفت!»
(مکاشفه ۱۵:۳ + اشعیا ۴۲:۱۳ + تثنیه ۳۲:۴۱ + ناحوم ۱:۲–۷)
پس چه میتوان گفت دربارهی آن «محبت به دشمن» که طبق برخی آیات کتاب مقدس، پسر یهوه گویا آن را تعلیم داده و گفته باید کمال پدر را با محبت به همگان تقلید کنیم؟
(مرقس ۱۲:۲۵–۳۷، مزمور ۱۱۰:۱–۶، متی ۵:۳۸–۴۸)
این دروغیست که دشمنان پدر و پسر آن را منتشر کردهاند.
آموزهای جعلی که از آمیختن یونانگرایی با کلام مقدس پدید آمده است.
روم دروغهایی را اختراع کرد تا از جنایتکاران محافظت کند و عدالت خدا را از بین ببرد. «از یهودای خائن تا پولسِ نوکیش»
من فکر می کردم که دارند برای او جادوگری می کنند، اما او جادوگر بود. اینها استدلال های من است. ( https://bestiadn.com/wp-content/uploads/2025/04/idi24.pdf ) –
آیا این همه قدرت تو است، جادوگر بدجنس؟
در لبهی مرگ، در مسیری تاریک قدم میزد، اما در جستجوی نور بود. – او نورهایی را که بر کوهها منعکس میشدند تفسیر میکرد تا گامی اشتباه برندارد، تا از مرگ بگریزد. █
شب بر جادهی مرکزی سایه افکنده بود، تاریکی همچون پردهای مسیر پر پیچ و خم را که از میان کوهها میگذشت، پوشانده بود. او بیهدف گام برنمیداشت، مسیرش آزادی بود، اما این سفر تازه آغاز شده بود.
بدنش از سرما بیحس شده بود و روزها بود که چیزی نخورده بود. تنها همدمش سایهی کشیدهای بود که در نور چراغهای کامیونهایی که غرشکنان از کنارش عبور میکردند، امتداد مییافت. کامیونهایی که بیوقفه میراندند، بیآنکه حضور او برایشان اهمیتی داشته باشد. هر قدم، چالشی بود، هر پیچ، دامی تازه که باید از آن جان سالم به در میبرد.
هفت شب و بامداد، مجبور بود بر روی خط زرد باریکی که جادهای دوطرفه را از هم جدا میکرد، پیش برود، در حالی که کامیونها، اتوبوسها و تریلرهای غولپیکر تنها چند سانتیمتر با بدنش فاصله داشتند. در دل تاریکی، غرش کرکنندهی موتورهای عظیم او را در بر میگرفت، و چراغهای کامیونهایی که از پشت سر میآمدند، نور خود را بر کوهی که در برابر چشمانش بود، میتاباندند. در همان لحظه، کامیونهای دیگری از روبهرو نزدیک میشدند، و او مجبور بود در کسری از ثانیه تصمیم بگیرد که قدمهایش را تندتر کند یا در این مسیر خطرناک ثابتقدم بماند؛ مسیری که در آن هر حرکت میتوانست تفاوتی میان زندگی و مرگ باشد.
گرسنگی چونان هیولایی از درون او را میبلعید، اما سرما نیز بیرحم بود. در کوهستان، شبها همچون پنجههایی نامرئی تا مغز استخوان را میسوزاندند و باد سرد همچون نفسی یخزده وجودش را در بر میگرفت، گویی در تلاش بود آخرین جرقهی زندگیاش را خاموش کند. هرجا که میتوانست پناه میگرفت، گاهی زیر پلی، گاهی در گوشهای که بتن بتواند کمی سرپناه دهد، اما باران رحم نمیکرد. آب از لابهلای لباسهای پارهاش نفوذ میکرد و به پوستش میچسبید، حرارت اندکش را میربود.
کامیونها بیوقفه در مسیر خود پیش میرفتند، و او، با امیدی لجوجانه که شاید کسی دلش به رحم بیاید، دستش را بالا میآورد، درخواست کمک میکرد. اما رانندگان یا بیتفاوت میگذشتند، یا نگاهی پر از تحقیر به او میانداختند، گویی او تنها سایهای بیش نبود. گاهی، انسانی مهربان توقف میکرد و او را برای مسافتی کوتاه سوار میکرد، اما چنین لحظاتی اندک بودند. اکثر مردم او را نادیده میگرفتند، انگار که او صرفاً مانعی در جاده بود، موجودی که ارزش کمک کردن نداشت.
در یکی از همان شبهای بیپایان، ناامیدی او را وادار کرد که در میان زبالههای مسافران به دنبال تکهای غذا بگردد. او از اعتراف به این حقیقت شرم نداشت: با کبوترها بر سر لقمهای نان خشک رقابت میکرد، پیش از آنکه آنها بتوانند آخرین خردههای نان را ببلعند، او دست دراز میکرد. نبردی نابرابر بود، اما او فردی متفاوت بود، چرا که حاضر نبود زانو بزند و برای هیچ بتی دعا کند، و یا هیچ انسانی را به عنوان «تنها سرور و نجاتدهنده» بپذیرد. او مایل نبود که به خواستههای شخصیتهای شومی که قبلاً به دلیل اختلافات مذهبی او را سه بار ربوده بودند، تن دهد. همانهایی که با افتراهای خود، او را به این جادهی زرد کشانده بودند.
گاهگاهی، مردی نیکوکار تکه نانی یا جرعهای نوشیدنی به او میداد، هدیهای کوچک، اما آرامشی در دل رنجهای بیپایانش.
اما بیتفاوتی قانون این دنیا بود. وقتی درخواست کمک میکرد، بسیاری روی برمیگرداندند، گویی ترس داشتند که مبادا فلاکت او به آنها سرایت کند. گاهی یک «نه»ی ساده، امید را در دم خاموش میکرد، اما برخی دیگر، با نگاهی سرد یا کلماتی سنگین، او را بیش از پیش به تاریکی میراندند. او نمیتوانست درک کند که چگونه مردم میتوانند کسی را که حتی قادر به ایستادن نیست، نادیده بگیرند. چگونه میتوانستند شاهد سقوط انسانی باشند، بیآنکه ذرهای دلسوزی نشان دهند؟
با این حال، او ادامه داد. نه از سر قدرت، بلکه از سر اجبار. او همچنان در جاده قدم میزد، کیلومترها آسفالت را پشت سر میگذاشت، شبهایی بیخوابی، روزهایی بیغذا. مصیبتها یکی پس از دیگری بر او فرود میآمدند، اما او تسلیم نشد. چرا که در اعماق وجودش، حتی در دل سیاهترین ناامیدیها، هنوز جرقهای از بقا زنده بود، جرقهای که با آرزوی آزادی و عدالت زبانه میکشید.
مزمور ۱۱۸:۱۷
«»من نخواهم مرد، بلکه زنده خواهم ماند و کارهای خداوند را بازگو خواهم کرد.»»
۱۸ «»خداوند مرا سخت تأدیب کرد، اما مرا به مرگ نسپرد.»»
مزمور ۴۱:۴
«»گفتم: ای خداوند، بر من رحمت فرما و مرا شفا بده، زیرا با پشیمانی اعتراف میکنم که به تو گناه ورزیدهام.»»
ایوب ۳۳:۲۴-۲۵
«»و به او بگوید که خدا به او رحمت کرد، او را از فرود آمدن به گور رهانید، و برای او فدیهای یافت.»»
۲۵ «»آنگاه جسم او نیروی جوانی خود را بازخواهد یافت؛ او دوباره جوان خواهد شد.»»
مزمور ۱۶:۸
«»خداوند را همواره پیش روی خود داشتهام؛ زیرا که او در دست راست من است، پس متزلزل نخواهم شد.»»
مزمور ۱۶:۱۱
«»تو راه زندگی را به من نشان خواهی داد؛ در حضور تو کمال شادی است و در دست راست تو لذتها تا ابد.»»
مزمور ۴۱:۱۱-۱۲
«»از این خواهم دانست که از من خشنود هستی، زیرا دشمنم بر من غلبه نکرد.»»
۱۲ «»اما مرا به سبب راستیام حفظ کردی و مرا در حضور خود تا ابد استوار ساختی.»»
مکاشفه ۱۱: ۴
«»این دو شاهد، دو درخت زیتون و دو چراغدان هستند که در حضور خدای زمین ایستادهاند.»»
اشعیا ۱۱ :۲
«»روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت؛ روح حکمت و فهم، روح مشورت و قدرت، روح دانش و ترس از خداوند.»»
من در دفاع از ایمان به کتاب مقدس اشتباهاتی مرتکب شدهام، اما از روی ناآگاهی. اما اکنون میبینم که این کتاب متعلق به دینی نیست که روم آن را سرکوب کرد، بلکه متعلق به دینی است که خود روم برای لذت بردن از تجرد خود ایجاد کرد. به همین دلیل، آنها موعظه کردند که عیسی با یک زن ازدواج نمیکند، بلکه با کلیسای خود ازدواج میکند، و فرشتگانی را معرفی کردند که، اگرچه نامهای مردانه دارند، شبیه مردان نیستند (نتیجهگیری خود را بگیرید). این شخصیتها مانند قدیسان دروغینی هستند که مجسمههای گچی را میبوسند و شبیه خدایان یونانی-رومی هستند، زیرا در واقع همان خدایان مشرک هستند که فقط نامشان تغییر کرده است.
پیامی که آنها موعظه میکنند با منافع قدیسان واقعی ناسازگار است. بنابراین، این کفاره من برای آن گناه ناخواسته است. با انکار یک دین دروغین، سایرین را نیز رد میکنم. و هنگامی که کفارهام را به پایان برسانم، آنگاه خداوند مرا خواهد بخشید و مرا به او خواهد رساند، به آن زن خاصی که نیاز دارم. زیرا هرچند به تمام کتاب مقدس ایمان ندارم، اما به آنچه که به نظرم درست و منطقی میآید باور دارم؛ و باقی، افتراهای رومیان است.
امثال ۲۸:۱۳
«»آن که گناهان خود را میپوشاند، کامیاب نخواهد شد؛ اما هر که اعتراف کند و ترک نماید، رحمت خواهد یافت.»»
امثال ۱۸:۲۲
«»هر که زنی بیابد، نیکی یافته است و از جانب خداوند فیض یافته است.»»
من لطف خداوند را در قالب آن زن خاص جستجو میکنم. او باید همانگونه باشد که خداوند به من امر کرده است. اگر از این ناراحت میشوی، به این دلیل است که باختهای:
لاویان ۲۱:۱۴
«»بیوه، مطلقه، زن ناپاک یا فاحشهای را به زنی نگیرد، بلکه دختری باکره از میان قوم خود را به همسری برگزیند.»»
برای من، او جلال است:
اول قرنتیان ۱۱:۷
«»زن، جلال مرد است.»»
جلال یعنی پیروزی، و من آن را با قدرت نور خواهم یافت. بنابراین، حتی اگر هنوز او را نشناسم، برایش نامی انتخاب کردهام: «»پیروزی نور»».
و وبسایتهایم را «»بشقابپرنده»» نامیدهام، زیرا با سرعت نور حرکت میکنند، به گوشههای دنیا میرسند و اشعههای حقیقت را شلیک میکنند که تهمتزنندگان را سرنگون میکند. با کمک وبسایتهایم، او را پیدا خواهم کرد و او نیز مرا خواهد یافت، او زنی است که به دنبالش هستم.
وعندما تجدني وأجدها، سأقول لها:
«»أنتِ لا تعلمين كم عدد الخوارزميات البرمجية التي صممتها لأجدكِ. ليس لديكِ أي فكرة عن كل الصعوبات والأعداء الذين واجهتهم لأجدكِ، يا لوز فيكتوريا (نور النصر).»»
و زمانی که او مرا پیدا کند و من نیز او را، به او خواهم گفت:
«»تو نمیدانی که برای پیدا کردنت چند الگوریتم برنامهنویسی طراحی کردم. تو هیچ تصوری از تمام دشواریها و دشمنانی که برای یافتنت با آنها روبرو شدم، نداری، ای پیروزی نور من.»»
من بارها با خود مرگ روبرو شدم:
حتی یک ساحره وانمود کرد که تو هستی! تصور کن، او به من گفت که نور است، در حالی که رفتارش پر از تهمت بود. او بیش از هر کس دیگری به من تهمت زد، اما من نیز بیش از هر کس دیگری از خود دفاع کردم تا تو را پیدا کنم. تو موجودی از نور هستی، به همین دلیل است که ما برای یکدیگر آفریده شدهایم!
حالا، بیا از این جای لعنتی خارج شویم…
این داستان من است، میدانم که او مرا خواهد فهمید و درستکاران نیز مرا درک خواهند کرد.
این کاری است که در پایان سال 2005، زمانی که 30 ساله بودم، انجام دادم.
.
https://itwillbedotme.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/09/themes-phrases-24languages.xlsx میکائیل و فرشتگانش زئوس و فرشتگانش را به ورطه جهنم پرتاب می کنند. (زبان ویدیویی: اسپانیایی) https://youtu.be/n1b8Wbh6AHI
1 O feiticeiro e o sacerdote idólatra. https://bestiadn.com/2025/05/07/o-feiticeiro-e-o-sacerdote-idolatra/ 2 Roma y los designios del César. Y vi a la bestia, a los reyes de la tierra y a sus ejércitos, reunidos para guerrear contra el que montaba el caballo, y contra su ejército. https://144k.xyz/2024/10/29/roma-y-los-designios-del-cesar/ 3 As mensagens de ódio aos inimigos no Salmo 139:19-22 e Apocalipse 6:9-10 estão relacionadas às mensagens em Mateus 7:22 e Salmo 58:10. Isso mostra que a mensagem em Mateus 5:38-48 é um engano romano e que Jesus nunca se rebelou contra a lei do olho por olho (a pena de morte). https://antibestia.com/2024/08/29/as-mensagens-de-odio-aos-inimigos-no-salmo-13919-22-e-apocalipse-69-10-estao-relacionadas-as-mensagens-em-mateus-722-e-salmo-5810-isso-mostra-que-a-mensagem-em-mateus-538-48-e-um-engano-romano-e/ 4 Ang pagkakamali na hindi mo pinansin kung sino ka noon at tinulungan ka. Para sa isang walang pag ibig na aswang. https://144k.xyz/2023/12/09/ang-pagkakamali-na-hindi-mo-pinansin-kung-sino-ka-noon-at-tinulungan-ka-para-sa-isang-walang-pag-ibig-na-aswang/ 5 Wat is de gruwel van de verwoesting?, Het bedrog wordt gevonden op de minst verdachte plaats: Bijbel https://gabriel-loyal-messenger.blogspot.com/2023/09/wat-is-de-gruwel-van-de-verwoesting-het.html

«انجیل پطرس و پیشگویی تحریف شده: جاودانگی، جوانسازی و ایمان گمشده بازیافته. حیات جاودان و پیشگوییها مفهوم حیات جاودان توسط ادیان مدرن تحریف شده است تا معنای واقعی آن پنهان شود: جاودانگی واقعی، جوانسازی جسمانی، و وجود آگاهانه—یا در پاداشی ابدی یا در عذابی ابدی. این دیدگاه که هم در متون قانونی و هم در متون غیرقانونی (اپوکریفا) تأیید شده است، توسط امپراتوری روم از طریق شوراهایی که قانون کتاب مقدس را تعریف کردند، تحریف شده است. این موضوع درباره دفاع از کتاب مقدس یا متون اپوکریفا به عنوان یک کل نیست، بلکه درباره اتصال قطعات منسجمی است که با حقیقت همخوانی دارند. مکاشفه پطرس توصیف میکند که پس از دورهای از خطا، درستکاران حکومت خواهند کرد و بدکاران افشا و مجازات خواهند شد. علاوه بر این، از کسانی سخن میگوید که جوان میشوند و دیگر هرگز پیر نمیشوند؛ این موضوع مستقیماً با ایوب 33:25 مرتبط است، که به عنوان بخشی از بازسازی الهی، بازگشت به جوانی را توصیف میکند. از سوی دیگر، مزامیر 41:5-11 نشان میدهد که پیشگویی شفا شامل ابتدا پذیرش گناه، سپس اعتراف به آن، و در نهایت دریافت شفا است. این امر با روایت رومی در مورد عیسی تناقض دارد، زیرا عهد جدید اصرار دارد که او هرگز گناه نکرده است. یوحنا 13:18 سعی دارد این پیشگویی را به یهودا نسبت دهد، اما خود متن حاوی تناقضاتی است: اگر عیسی از ابتدا میدانست که یهودا خیانتکار است، هرگز نمیتوانست واقعاً به او اعتماد کند، و این پیشگویی در مزامیر 41:9 (که در فارسی معمولاً 40:10 است) در این زمینه تحقق نمییابد. به ما گفته شده است که مزامیر 16:10 به رستاخیز عیسی اشاره دارد، اما این نادرست است. در واقع، این آیه با ایوب 33:24-25 و مزامیر 118 ارتباط دارد و به زندگی جاودان اشاره دارد نه یک رستاخیز خاص عیسی. کلید درک رستاخیز نهایی در مزامیر 41 و 118 نهفته است، که نشان میدهند درستکاران نیز گناه میکنند—این تنها در صورتی منطقی است که رستاخیز فقط بازگشت به یک بدن قدیمی نباشد، بلکه به معنای تناسخ در یک بدن و ذهن جدید باشد. پس از تولد دوباره، این درستکاران زندگیهای گذشته خود را به یاد نمیآورند و در ابتدا از حقیقت بیخبرند، که منجر به گناه کردن آنها میشود، تا زمانی که پیام اصلی خدا را دوباره کشف کنند. این فرایند برای بازگرداندن عدالت و دریافت پاداش ابدی ضروری است. روم همچنین تعالیم مربوط به رستاخیز عیسی را تحریف کرده است. تصویر معمولی که از رستاخیز جسمانی در روز سوم ارائه شده است، هنگام بررسی هوشع 6:1-3 فرو میریزد؛ زیرا این آیات به صورت جمع صحبت میکنند و به فرآیندی مرتبط با هزاره سوم اشاره دارند، نه به یک دوره سه روزهی واقعی. این موضوع با پیشگوییهایی مانند اشعیا 42:1-4، دانیال 12:1-3، اشعیا 61:1 و مزامیر 110:7 هماهنگ است، که ظهور دوباره یک درستکار را در آینده توصیف میکنند، نه یک رستاخیز فوری و فیزیکی. علاوه بر این، انجیل پطرس نسخه رومی رستاخیز را تأیید میکند، در حالی که مکاشفه پطرس بر تحول آینده و عدالت ابدی تأکید دارد، که نشان میدهد ایده اصلی فقط یک رستاخیز جسمانی ساده نبود، بلکه یک بازسازی نهایی و داوری نهایی بود. حتی خود عیسی در متی 21:33-44، هنگام صحبت درباره بازگشت خود، به مزامیر 118 اشاره میکند، که ایده رستاخیز در همان بدن با همان خاطرات را رد میکند. اگر اینگونه بود، چون حقیقت را میدانست، دیگر گناه نمیکرد و مشمول مجازات نمیشد، همانطور که در مزامیر 118:13-20 بیان شده است. این قسمت همچنین با ایوب 33:24-25 مرتبط است و تأیید میکند که رستاخیز به معنای تناسخ در یک بدن جدید بدون خاطرات قبلی است. معنای واقعی حیات جاودان این است که هم بهشت و هم جهنم باید تجربیاتی جسمانی باشند، زیرا بدون بدن، نه درد و نه لذت قابل احساس است. بازسازی درستکاران و مجازات بدکاران نیاز به بدنی دارد که در آن آگاهی بتواند حس کند. اما این دیدگاه به طور سیستماتیک پنهان شده است تا کنترل بر بشریت حفظ شود و وعده واقعی جاودانگی از کسانی که عدالت را میجویند، دریغ شود. پیام شفا در مزمور ۴۱ و تحریف انجیل 📖 مزمور ۴۱:۴-۱۱ «»ای یهوه، بر من رحم کن و مرا شفا بده، زیرا که به تو گناه کردهام. دشمنانم مرگ مرا آرزو دارند و میگویند: «او کی خواهد مرد و نامش نابود خواهد شد؟» حتی آن که بر او اعتماد داشتم، کسی که به او تکیه میکردم و نانم را با او میخوردم، پاشنهی پایش را بر ضد من بلند کرد. اما تو، ای یهوه، بر من رحم کن و مرا برخیزان تا به آنان جزای سزاوارشان را بدهم. از این خواهم دانست که تو از من خشنود هستی، زیرا که دشمنم بر من پیروز نخواهد شد.»» این آیات یک توالی روشن را نشان میدهد: قهرمان گناه میکند: «»زیرا که به تو گناه کردهام.»» گناه خود را اعتراف میکند و درخواست شفا دارد: «»ای یهوه، بر من رحم کن و مرا شفا بده.»» خدا او را شفا داده و بلند میکند تا از دشمنانش انتقام بگیرد. اما نسخهی رومی انجیل ادعا میکند که این پیشگویی در مورد عیسی محقق شده است، که نادرست است، زیرا: عیسی هرگز گناه نکرد (طبق خود کتاب مقدس): 📖 اول پطرس ۲:۲۲ – «»او گناه نکرد و در دهانش حیلهای یافت نشد.»» 📖 عبرانیان ۴:۱۵ – «»در همه چیز مانند ما آزموده شد، اما بیگناه بود.»» عیسی شفا نیافت و برای گرفتن انتقام از دشمنانش بلند نشد. عیسی چگونه میتوانست به یهودا اعتماد کند اگر از قبل میدانست که او خیانت خواهد کرد؟ (یوحنا ۶:۶۴). 📖 یوحنا ۱۳:۱۸ «»من دربارهی همهی شما سخن نمیگویم؛ کسانی را که برگزیدهام، میشناسم. اما تا کلام کتاب مقدس تحقق یابد: «آن که نان مرا میخورد، پاشنهی پای خود را بر ضد من بلند کرد.»»» اگر عیسی از ابتدا میدانست که یهودا خائن است، پس او هرگز واقعاً به او اعتماد نکرده بود. این مستقیماً مزمور ۴۱:۹ را نقض میکند، زیرا در آن گفته شده که خیانتکننده، کسی است که فرد صالح به او اعتماد دارد. آیات کلیدی دربارهی جاودانگی و داوری 📖 دانیال ۱۲:۳ – «»خردمندان همچون روشنایی فلک خواهند درخشید، و آنانی که بسیاری را به عدالت هدایت میکنند، همچون ستارگان تا ابد خواهند درخشید.»» ➡️ این آیه ایدهی جلال ابدی صالحان را تأیید میکند. 📖 ایوب ۳۳:۲۵-۲۶ – «»گوشت او از گوشت کودکی نرمتر خواهد شد و به روزهای جوانی خود بازخواهد گشت. او به درگاه خدا دعا خواهد کرد و خدا از او خشنود خواهد شد؛ او روی خدا را با شادی خواهد دید و خدا عدالتش را به او بازخواهد گرداند.»» ➡️ اشاره به جوانسازی جسمانی صالحان دارد و مفهوم جاودانگی فیزیکی را تقویت میکند. 📖 مزمور ۱۱۸:۱۷-۲۰ – «»نخواهم مرد، بلکه زنده خواهم ماند و اعمال یهوه را بازگو خواهم کرد. یهوه مرا سخت تنبیه کرد، اما مرا به مرگ نسپرد. درهای عدالت را به روی من بگشایید؛ داخل خواهم شد و یهوه را ستایش خواهم کرد. این دروازهی یهوه است؛ صالحان از آن داخل خواهند شد.»» ➡️ در اینجا تأکید شده که صالحان زندگی خواهند کرد و فقط آنها به پاداش الهی دست خواهند یافت. 📖 اشعیا ۲۵:۸ – «»او مرگ را برای همیشه نابود خواهد کرد، خداوند یهوه اشکها را از تمامی چهرهها خواهد زدود و ننگ قوم خود را از سراسر زمین برخواهد داشت؛ زیرا که یهوه چنین گفته است.»» ➡️ پایان مرگ و تسلی ابدی برای صالحان را تأیید میکند. 📖 متی ۲۵:۴۶ – «»و اینان به عذاب ابدی خواهند رفت، اما صالحان به زندگی ابدی.»» ➡️ سرنوشت نهایی صالحان و شریران را مشخص میکند. نتیجهگیری کلی این آیات نشان میدهند که وعدهی حیات ابدی بهطور کاملاً واقعی است، از جمله رستاخیز فیزیکی و جوانسازی صالحان. بهشت و جهنم نمیتوانند صرفاً حالات روحی باشند؛ بلکه باید بدنهایی داشته باشند که آگاهی بتواند در آنها عذاب یا پاداش را تجربه کند. علاوه بر این، تحلیل مزمور ۴۱ و یوحنا ۱۳:۱۸ نشان میدهد که چگونه رومیان پیام را تحریف کردند تا این پیشگویی را بر عیسی تطبیق دهند. پیشگویی واقعی بیان میکند که فرد صالح که مورد خیانت قرار گرفته، ابتدا گناه میکند، سپس توبه کرده، شفا مییابد و در نهایت عدالت را اجرا میکند، که در مورد عیسی صادق نیست، زیرا خود کتاب مقدس اعلام میکند که او هرگز گناه نکرد. این، تحریف پیام را آشکار میکند و ضرورت بازنگری در اقتدار قانونی تحمیلشده توسط روم را تأیید میکند. https://shewillfindme.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/09/idi24-juicio-contra-babilonia-persian.docx .» «خطای انبوه مردم و مقدسینی که با آن اشتباه کشیده شدند… تا زمانی که حقیقت را بیابند زمانی که به بیعدالتی میگویند «عدالت» و به بتپرستی میگویند «وفاداری به خدا»، در آن هنگام شیطان را «مقدس» مینامند و مقدس حقیقی را «شیطان»؛ اما در نهایت خدا با مقدس واقعی است و بر ضد شیطان واقعی. پس پایان از پیش نوشته شده است، هرچند مقدسین به طور موقت با کشیده شدن به خطای جمعیت مغلوب شوند، خدا پیروزی نهایی را به مقدسین خود میبخشد: دانیال ۷:۲۱ «دیدم آن شاخ با مقدسین جنگ میکرد و بر ایشان غلبه مییافت، ۲۲ تا اینکه کهنسالِ ایّام آمد و داوری برای مقدسین خدای متعال برقرار شد؛ و زمان رسید و مقدسین پادشاهی را به دست گرفتند.» وقتی کوران و بینایان هر دو در تاریکیاند، هیچ تفاوتی نیست؛ هیچکس نمیبیند. اما هنگامی که نور میرسد، آنان که توان دیدن دارند میبینند و همه چیز برایشان تغییر میکند، اما برای کوران همه چیز همانگونه باقی میماند. بنابراین، حتی اگر پیام درست در برابر چشمانشان باشد، آنان همچنان مستقیم به دهان اژدهایی میروند که ایشان را فریب میدهد، زیرا نمیبینند. اشعیا ۶:۹ و گفت: «برو و به این قوم بگو: بشنوید، اما نفهمید؛ ببینید، اما درک نکنید. ۱۰ دل این قوم را سنگین کن، گوشهایشان را سنگین ساز، چشمانشان را ببند؛ مبادا با چشمان خود ببینند، با گوشهای خود بشنوند، با دل خود بفهمند، بازگشت کنند و برای ایشان شفا باشد.» اما برای مقدسینی که گناه کردهاند، آنان شفا مییابند، زیرا حقیقت را میپذیرند که آنان را به دیدن خطای خود واداشته و از آن دور میکند؛ از دهان اژدها بیرون میآورد: مزمور ۴۱:۴ من گفتم: «ای یهوه، بر من رحم کن؛ جان مرا شفا ده، زیرا به تو گناه ورزیدهام.» ۵ دشمنانم در مورد من بد میگویند و میپرسند: «کی خواهد مرد و نامش نابود خواهد شد؟» ۶ اگر به دیدنم بیایند، دروغ میگویند؛ دل ایشان شرارت را در خود جمع میکند و چون بیرون روند، آن را شایع میسازند. ۷ همهٔ آنانی که از من نفرت دارند، با هم نجوا میکنند؛ بر من بد میاندیشند و میگویند: ۸ «امر هلاکتباری بر او چیره شده است؛ او که افتاده، دیگر بر نخواهد خاست.» ۹ حتی مرد صلح من، کسی که بر او اعتماد داشتم و نان مرا میخورد، پاشنهٔ خود را بر من بلند کرده است. ۱۰ اما تو، ای یهوه، بر من رحم کن و مرا برخیزان، تا به ایشان جزا دهم. ۱۱ از این خواهم دانست که از من خشنود بودهای، که دشمن من بر من شادی نکند. ۱۲ اما مرا در راستیام نگاه داشتهای و مرا تا ابد در حضور خود استوار ساختهای. ۱۳ متبارک باد یهوه خدای اسرائیل، از ازل تا ابدالآباد. آمین و آمین. کسی که چشمانی برای دیدن دارد، خواهد دید که روم خیانت یهودا را جعل کرد؛ زیرا به ما گفتند این نبوت هنگامی که او خیانت کرد، به انجام رسید: یوحنا ۱۳:۱۸ «در بارهٔ همهٔ شما سخن نمیگویم؛ آنانی را که برگزیدهام میشناسم. اما تا کتاب تحقق یابد: کسی که نان مرا میخورد، پاشنهٔ خود را بر من بلند کرده است.» این نمیتواند حقیقت باشد، زیرا عیسی هرگز گناه نکرد. این نشانهای است که همان رومِ بتپرست در میان کتاب مقدس دروغ وارد کرد و آنها را به نام کلمات مقدسین عرضه نمود. بقایای او امروز نیز مردم را به همان بتپرستی، همان تندیسها، همان خدایان موسوم به «مقدسان» هدایت میکنند، فقط نامها تغییر کرده است.
https://shewillfindme.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/09/idi24-juicio-contra-babilonia-persian.pdf .»
«دینی که از آن دفاع میکنم عدالت نام دارد. █
وقتی که او (زن) مرا پیدا کند، من هم او را پیدا خواهم کرد و او (زن) به سخنان من ایمان خواهد آورد
امپراتوری روم با اختراع ادیان به بشریت خیانت کرده است تا آن را تحت سلطه خود درآورد. همه ادیان نهادینه شده باطل هستند. تمام کتب مقدس آن ادیان حاوی تقلب است. با این حال، پیام هایی وجود دارد که منطقی هستند. و موارد دیگری گم شده اند که می توان از پیام های مشروع عدالت استنباط کرد. دانیال 12: 1-13 – «»شاهزاده ای که برای عدالت مبارزه می کند، برای دریافت برکت خدا قیام خواهد کرد.»» امثال 18:22 — «»زن نعمتی است که خدا به مرد می دهد.»» لاویان 21:14 — «»او باید با باکره ای که ایمان خود را دارد، ازدواج کند، زیرا او از قوم خود است، که وقتی صالحان برخیزند آزاد خواهند شد.»»
📚 دین نهادینه شده چیست؟ دین نهادینه شده زمانی است که یک باور معنوی به یک ساختار قدرت رسمی تبدیل می شود که برای کنترل مردم طراحی شده است. این یک جستجوی فردی برای حقیقت یا عدالت نیست و به سیستمی تبدیل می شود که سلسله مراتب انسانی بر آن تسلط دارد و در خدمت قدرت سیاسی، اقتصادی یا اجتماعی است. آنچه عادلانه، واقعی یا واقعی است دیگر اهمیتی ندارد. تنها چیزی که مهم است اطاعت است. یک دین نهادینه شده شامل: کلیساها، کنیسه ها، مساجد، معابد است. رهبران مذهبی قدرتمند (کشیشان، کشیشان، خاخام ها، امامان، پاپ ها و غیره). متون مقدس «رسمی» دستکاری و تقلبی. جزماتی که نمی توان آنها را زیر سوال برد. قوانینی که بر زندگی شخصی افراد تحمیل می شود. مناسک و مناسک اجباری به منظور «تعلق». این گونه بود که امپراتوری روم و بعدها امپراتوری های دیگر از ایمان برای تحت سلطه خود درآوردن مردم استفاده کردند. آنها مقدس را به تجارت تبدیل کردند. و حقیقت به بدعت. اگر هنوز بر این باورید که اطاعت از دین همان ایمان داشتن است، به شما دروغ گفته اند. اگر هنوز به کتاب های آنها اعتماد دارید، به همان افرادی که عدالت را به صلیب کشیدند اعتماد دارید. این نیست که خدا در معابدش صحبت می کند. رم است. و روم هرگز از سخن گفتن دست برنداشت. بیدار شو کسی که به دنبال عدالت است نیازی به اجازه ندارد. نه یک موسسه.
El propósito de Dios no es el propósito de Roma. Las religiones de Roma conducen a sus propios intereses y no al favor de Dios.https://gabriels52.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/04/arco-y-flecha.xlsx https://itwillbedotme.wordpress.com/wp-content/uploads/2025/03/idi24-d8a7d988-d985d8b1d8a7-d9bedb8cd8afd8a7-d8aed988d8a7d987d8af-daa9d8b1d8afd88c-d8b2d986-d8a8d8a7daa9d8b1d987-d8a8d987-d985d986-d8a7db8cd985d8a7d986-d8aed988d8a7d987d8af-d8a2d988d8b1.docx او مرا پیدا خواهد کرد، زن باکره به من ایمان خواهد آورد。 ( https://ellameencontrara.com – https://lavirgenmecreera.com – https://shewillfind.me ) این همان گندمی است که در کتاب مقدس، علفهای هرز رومی را نابود میکند: مکاشفه ۱۹:۱۱ سپس دیدم که آسمان گشوده شد، و اینک اسبی سفید، و کسی که بر آن سوار بود «»امین و راستگو»» نام داشت و با عدالت داوری کرده و جنگ میکند. مکاشفه ۱۹:۱۹ و دیدم که آن وحش و پادشاهان زمین و لشکرهایشان گرد هم آمدهاند تا با کسی که بر اسب نشسته و لشکر او بجنگند. مزمور ۲:۲-۴ «»پادشاهان زمین به پا خاستند، و فرمانروایان متحد شدند علیه خداوند و مسیح او، که گفتند: «»بندهایشان را بگسلیم و طنابهایشان را از خود بیندازیم.»» او که در آسمانها نشسته است، خواهد خندید؛ خداوند آنها را مسخره خواهد کرد.»» حال، کمی منطق ساده: اگر سوارکار برای عدالت میجنگد، اما وحش و پادشاهان زمین علیه او میجنگند، پس وحش و پادشاهان زمین ضد عدالت هستند. بنابراین، آنها نماد فریب دینهای دروغینی هستند که با آنها حکومت میکنند. فاحشه بزرگ بابل، یعنی کلیسای دروغینی که توسط روم ساخته شده است، خود را «»همسر مسیح مسحشده خداوند»» نامیده است. اما پیامبران دروغین این سازمان که بتها را میفروشند و کلمات چاپلوسانه پخش میکنند، اهداف مسیح خداوند و مقدسین واقعی را به اشتراک نمیگذارند، زیرا رهبران فاسد راه بتپرستی، تجرد یا قانونیسازی ازدواجهای ناپاک در ازای پول را برگزیدهاند. مقر مذهبی آنها پر از بتها است، از جمله کتابهای مقدس دروغین که در برابر آنها تعظیم میکنند: اشعیا ۲:۸-۱۱ ۸ سرزمین آنها پر از بتها است، و آنها در برابر کار دستان خود و آنچه انگشتانشان ساخته است، تعظیم میکنند. ۹ پس انسان تحقیر خواهد شد، و مردم پست خواهند شد؛ پس آنها را عفو نکن! ۱۰ به صخرهها برو، خود را در خاک پنهان کن، از حضور باشکوه خداوند و از جلال عظمت او بترس. ۱۱ غرور چشمان انسان فرو خواهد نشست، و تکبر مردان سرکوب خواهد شد؛ و فقط خداوند در آن روز سرافراز خواهد شد. امثال ۱۹:۱۴ خانه و ثروت از پدران به ارث میرسد، اما یک زن خردمند از جانب خداوند است. لاویان ۲۱:۱۴ کاهن خداوند نباید با بیوه، زن طلاقگرفته، زن ناپاک، یا زنی بدکاره ازدواج کند؛ او باید یک باکره از قوم خود را به همسری بگیرد. مکاشفه ۱:۶ و ما را پادشاهان و کاهنان برای خدای خود گردانید؛ جلال و قدرت تا ابد از آن او باد. اول قرنتیان ۱۱:۷ زن، جلال مرد است. در مکاشفه این که وحش و پادشاهان زمین با سوار اسب سفید و لشکر او جنگ می کنند به چه معناست؟ معنی روشن است، رهبران جهان دست در دست پیامبران دروغین هستند که به دلایل روشنی از جمله مسیحیت، اسلام و غیره، اشاعه دهندگان ادیان دروغین حاکم در میان پادشاهی های زمین هستند. همانطور که پیداست، فریب بخشی از کتب مقدس دروغینی است که این همدستان با برچسب «کتاب مجاز ادیان» از آن دفاع میکنند، اما تنها دینی که از آن دفاع میکنم عدالت است، از حق نیکان در فریب نیرنگهای دینی دفاع میکنم. مکاشفه 19:19 آنگاه وحش و پادشاهان زمین و لشکرهایشان را دیدم که دور هم جمع شده بودند تا با سوار بر اسب و لشکر او جنگ کنند.
Un duro golpe de realidad es a «Babilonia» la «resurrección» de los justos, que es a su vez la reencarnación de Israel en el tercer milenio: La verdad no destruye a todos, la verdad no duele a todos, la verdad no incomoda a todos: Israel, la verdad, nada más que la verdad, la verdad que duele, la verdad que incomoda, verdades que duelen, verdades que atormentan, verdades que destruyen.این داستان من است: خوزه، جوانی که در تعالیم کاتولیک پرورش یافته بود، مجموعهای از وقایع را تجربه کرد که با روابط پیچیده و دستکاریها مشخص میشدند. در 19 سالگی با مونیکا، زنی مالک و حسود، رابطه برقرار کرد. اگرچه خوزه احساس می کرد که باید به این رابطه پایان دهد، اما تربیت مذهبی او باعث شد که سعی کند او را با عشق تغییر دهد. با این حال، حسادت مونیکا به ویژه نسبت به ساندرا، یکی از همکلاسی هایش که در حال پیشرفت بر روی خوزه بود، تشدید شد. ساندرا در سال 1995 با تماس های تلفنی ناشناس شروع به آزار و اذیت او کرد که در آن او با صفحه کلید صدا می کرد و تلفن را قطع کرد.
در یکی از آن مواقع، پس از اینکه خوزه در آخرین تماس با عصبانیت پرسید: «»تو کی هستی؟»» او در یکی از آن موقعیتها، فاش کرد که او همان کسی است که تماس میگیرد. در آن زمان، مونیکا که به ساندرا وسواس داشت، خوزه را تهدید کرد که به ساندرا آسیب میرساند و این باعث شد خوزه از ساندرا محافظت کند و رابطهاش با مونیکا را علیرغم میلش به پایان دادن، ادامه دهد.
سرانجام در سال 1996 خوزه از مونیکا جدا شد و تصمیم گرفت به ساندرا نزدیک شود که در ابتدا به او علاقه نشان داده بود. وقتی ژوزه سعی کرد در مورد احساساتش با او صحبت کند، ساندرا به او اجازه توضیح نداد، با کلمات توهین آمیز با او رفتار کرد و او دلیل را متوجه نشد. خوزه تصمیم گرفت از خود فاصله بگیرد، اما در سال 1997 او معتقد بود که فرصت دارد با ساندرا صحبت کند، به این امید که او تغییر نگرش خود را توضیح دهد و بتواند احساساتی را که ساندرا سکوت کرده بود به اشتراک بگذارد. در روز تولدش در ماه جولای، همانطور که یک سال پیش وقتی هنوز دوست بودند وعده داده بود، با او تماس گرفت—چیزی که در سال ۱۹۹۶ نمیتوانست انجام دهد زیرا با مونیکا بود. در آن زمان، او معتقد بود که وعدهها هرگز نباید شکسته شوند (متی ۵:۳۴-۳۷)، اما اکنون درک میکند که برخی وعدهها و سوگندها را میتوان بازنگری کرد اگر به اشتباه داده شده باشند یا اگر شخص دیگر شایستگی آن را نداشته باشد. هنگامی که تبریکش را تمام کرد و داشت تماس را قطع میکرد، ساندرا با ناامیدی التماس کرد: «صبر کن، صبر کن، میتوانیم همدیگر را ببینیم؟» این باعث شد او فکر کند که شاید ساندرا نظرش را تغییر داده و بالاخره دلیل تغییر رفتارش را توضیح خواهد داد، و این فرصت را به او میدهد که احساساتی را که تا آن لحظه در دل نگه داشته بود، بیان کند. با این حال، ساندرا هرگز به او پاسخهای روشنی نداد و با نگرشهای طفرهآمیز و معکوسکننده، فتنه را حفظ کرد.
در مواجهه با این نگرش، خوزه تصمیم گرفت دیگر به دنبال او نباشد. از آن زمان بود که مزاحمت های تلفنی مداوم شروع شد. تماس ها از همان الگوی سال 1995 پیروی کردند و این بار به خانه مادربزرگ پدری او، جایی که خوزه زندگی می کرد، هدایت شد. او متقاعد شده بود که این ساندرا است، زیرا خوزه اخیرا شماره خود را به ساندرا داده بود. این تماس ها مستمر، صبح، بعدازظهر، شب و صبح زود بود و ماه ها ادامه داشت. وقتی یکی از اعضای خانواده پاسخ داد، تلفن را قطع نکردند، اما وقتی خوزه پاسخ داد، صدای کلیک کلیدها قبل از قطع کردن شنیده میشد.
خوزه از عمه خود، صاحب خط تلفن، خواست تا ثبت تماس های دریافتی از شرکت تلفن را درخواست کند. او قصد داشت از این اطلاعات به عنوان مدرکی برای تماس با خانواده ساندرا استفاده کند و نگرانی خود را در مورد آنچه که او با این رفتار تلاش می کرد به دست آورد، ابراز کند. با این حال، عمه او بحث او را کم اهمیت جلوه داد و از کمک خودداری کرد. عجیب این بود که هیچ کس در خانه، نه عمه و نه مادربزرگ پدریاش، از این واقعیت که این تماسها نیز در صبح زود رخ داده بود، خشمگین نبودند و آنها به خود زحمت ندادند که چگونه جلوی آنها را بگیرند یا شخص مسئول را شناسایی کنند.
این ماجرا ظاهری عجیب داشت، گویی شکنجهای سازمانیافته بود. حتی زمانی که خوسه از عمهاش خواست شبها کابل تلفن را جدا کند تا بتواند بخوابد، او امتناع کرد و استدلال کرد که یکی از پسرانش که در ایتالیا زندگی میکند، ممکن است هر لحظه تماس بگیرد (با توجه به تفاوت زمانی شش ساعته بین دو کشور). چیزی که این وضعیت را حتی عجیبتر میکرد، وسواس مونیکا نسبت به ساندرا بود، در حالی که آنها حتی یکدیگر را نمیشناختند. مونیکا در موسسهای که خوسه و ساندرا ثبت نام کرده بودند، تحصیل نمیکرد، اما از زمانی که پوشهای حاوی یک پروژه گروهی از خوسه را برداشت، شروع به حسادت به ساندرا کرد. در آن پوشه نام دو زن، از جمله ساندرا، نوشته شده بود، اما به دلایلی نامعلوم، مونیکا فقط روی نام ساندرا تمرکز کرد.
The day I almost committed suicide on the Villena Bridge (Miraflores, Lima) because of religious persecution and the side effects of the drugs I was forced to consume: Year 2001, age: 26 years.
Los arcontes dijeron: «Sois para siempre nuestros esclavos, porque todos los caminos conducen a Roma».اگرچه خوزه در ابتدا تماس های تلفنی ساندرا را نادیده می گرفت، اما به مرور زمان او را تسلیم کرد و دوباره با ساندرا تماس گرفت، تحت تأثیر آموزه های کتاب مقدس که توصیه می کرد برای کسانی که او را آزار می دادند دعا کند. با این حال، ساندرا او را از نظر عاطفی دستکاری کرد و به طور متناوب بین توهین و درخواست از او برای ادامه یافتن او استفاده کرد. پس از ماه ها از این چرخه، خوزه متوجه شد که همه اینها یک تله است. ساندرا به دروغ او را به آزار و اذیت جنسی متهم کرد و گویی این به اندازه کافی بد نبود، ساندرا چند تبهکار را فرستاد تا خوزه را کتک بزنند. آن سهشنبه، ژوزه هیچ چیزی نمیدانست. اما در همان لحظه، ساندرا از قبل کمینی را که برایش ترتیب داده بود، آماده کرده بود.
چند روز قبل، ژوزه این وضعیت را برای دوستش یوهان تعریف کرده بود. یوهان نیز رفتارهای ساندرا را عجیب دانسته و حتی فکر کرده بود که شاید این رفتارها به دلیل طلسمی باشد که مونیکا انجام داده است.
آن شب، ژوزه به محله قدیمیاش که در سال ۱۹۹۵ در آن زندگی میکرد، رفت و در آنجا با یوهان ملاقات کرد. در میان گفتوگو، یوهان به ژوزه پیشنهاد داد که ساندرا را کاملاً فراموش کند و با هم به یک کلوب شبانه بروند و دختران جدیدی را بشناسند.
«»شاید دختری را پیدا کنی که باعث شود او را فراموش کنی.»»
ژوزه این ایده را پسندید و هر دو سوار اتوبوسی شدند که به مرکز لیما میرفت.
مسیر اتوبوس از مقابل مؤسسه IDAT میگذشت. ژوزه ناگهان چیزی را به یاد آورد.
«»آه، راست میگویی! من شنبهها اینجا کلاس دارم و هنوز شهریه را پرداخت نکردهام!»»
او این شهریه را از پولی که پس از فروش رایانهاش به دست آورده بود و همچنین از کار کوتاهمدتی که در یک انبار انجام داده بود، پرداخت میکرد. اما در آنجا، کارگران را روزی ۱۶ ساعت کار میکشیدند، درحالیکه فقط ۱۲ ساعت را ثبت میکردند. بدتر از آن، اگر کسی قبل از یک هفته استعفا میداد، هیچ حقوقی به او پرداخت نمیشد. به همین دلیل ژوزه مجبور به ترک آن کار شد.
ژوزه به یوهان رو کرد و گفت:
«»من اینجا شنبهها کلاس دارم. حالا که اینجاییم، بگذار شهریه را پرداخت کنم و بعد به کلوب شبانه برویم.»»
اما به محض این که ژوزه از اتوبوس پیاده شد، صحنهای غیرمنتظره را دید. ساندرا در گوشه مؤسسه ایستاده بود!
با تعجب به یوهان گفت:
«»یوهان، نگاه کن! ساندرا آنجاست! باورم نمیشود! چه تصادفی! این همان دختری است که دربارهاش به تو گفتم، همان کسی که رفتار عجیبی دارد. اینجا منتظر باش، میخواهم از او بپرسم که آیا نامههایی را که برایش فرستادهام، دریافت کرده یا نه. میخواهم بفهمم چرا اینگونه رفتار میکند و علت تماسهای مداومش را بداند.»»
یوهان منتظر ماند و ژوزه به سمت ساندرا رفت و از او پرسید:
«»ساندرا، نامههایم را خواندی؟ حالا میتوانی به من بگویی که چه اتفاقی افتاده است؟»»
اما ژوزه هنوز صحبتش را تمام نکرده بود که ساندرا دستش را بلند کرد و با اشارهای نامحسوس علامتی داد.
و درست مثل اینکه همهچیز از قبل برنامهریزی شده بود، سه مرد از نقاط مختلف ظاهر شدند. یکی در وسط خیابان، یکی پشت سر ساندرا و دیگری پشت سر ژوزه!
مردی که پشت ساندرا بود، با لحنی خشن جلو آمد و گفت:
«»پس تو همان کسی هستی که دخترعمهام را اذیت میکنی؟»»
ژوزه با حیرت پاسخ داد:
«»چی؟ من او را اذیت میکنم؟ برعکس، این اوست که مدام مرا تماس میگیرد! اگر نامهام را بخوانی، میبینی که فقط میخواستم پاسخی برای تماسهای عجیبش پیدا کنم!»»
اما قبل از این که بتواند بیشتر توضیح دهد، مردی که پشت سرش بود، گردنش را گرفت و او را به زمین انداخت. سپس آن مرد و مردی که ادعا میکرد پسرعموی ساندرا است، شروع به لگد زدن به او کردند. مرد سوم نیز جیبهای ژوزه را گشت.
سه نفر علیه یک نفر که روی زمین افتاده بود!
خوشبختانه، یوهان وارد درگیری شد و به ژوزه فرصت داد تا از زمین بلند شود. اما مرد سوم شروع به برداشتن سنگ کرد و آنها را به سمت ژوزه و یوهان پرتاب کرد!
در همان لحظه، یک پلیس راهنمایی و رانندگی وارد شد و درگیری را متوقف کرد. او به ساندرا گفت:
«»اگر او تو را اذیت میکند، پس به طور رسمی شکایت کن.»»
ساندرا با اضطراب از آنجا فرار کرد، چون میدانست که دروغش آشکار خواهد شد.
ژوزه، که از این خیانت شوکه شده بود، میخواست ساندرا را به خاطر آزارهایش گزارش دهد، اما چون هیچ مدرکی نداشت، این کار را نکرد. اما چیزی که او را بیش از همه حیرتزده کرد، حمله نبود، بلکه سؤالی بود که در ذهنش تکرار میشد:
«»ساندرا چطور میدانست که من اینجا خواهم بود؟»»
چون او فقط شنبهها صبح به آن مؤسسه میرفت و حضور او در آن شب کاملاً تصادفی بود!
هرچه بیشتر به این راز فکر میکرد، احساس ترس بیشتری میکرد.
«»ساندرا یک دختر عادی نیست… شاید او یک جادوگر است و قدرتهایی فراطبیعی دارد!»»
این وقایع اثر عمیقی بر خوزه گذاشت که به دنبال عدالت و افشای کسانی است که او را دستکاری کردند. علاوه بر این، او به دنبال از بین بردن توصیه های موجود در کتاب مقدس است، مانند: برای کسانی که به شما توهین می کنند دعا کنید، زیرا با پیروی از آن توصیه، در دام ساندرا افتاد.
شهادت خوزه █
من، خوسه کارلوس گالیندو هینوستروزا، نویسندهٔ وبلاگهای زیر هستم:
https://lavirgenmecreera.com
https://ovni03.blogspot.com و وبلاگهای دیگر.
من در پرو متولد شدم. این عکس متعلق به من است و در سال ۱۹۹۷ گرفته شده است. در آن زمان ۲۲ ساله بودم و درگیر توطئههای ساندرا الیزابت، همکلاسی سابقم در مؤسسه IDAT، بودم. در آن دوران، از رفتارهایش سردرگم بودم (او به روشی بسیار پیچیده و طولانی مرا آزار داد که توضیح آن در این تصویر ممکن نیست، اما در بخش پایینی این وبلاگ: ovni03.blogspot.com و در این ویدیو:
Haz clic para acceder a ten-piedad-de-mi-yahve-mi-dios.pdf
این کاری است که در پایان سال 2005، زمانی که 30 ساله بودم، انجام دادم.
The day I almost committed suicide on the Villena Bridge (Miraflores, Lima) because of religious persecution and the side effects of the drugs I was forced to consume: Year 2001, age: 26 years.
.»
تعداد روزهای تصفیه: روز # 324 https://144k.xyz/2024/12/16/this-is-the-10th-day-pork-ingredient-of-wonton-filling-goodbye-chifa-no-more-pork-broth-in-mid-2017-after-researching-i-decided-not-to-eat-pork-anymore-but-just-the/
اینجا ثابت میکنم که توانایی منطقی بالایی دارم، نتایج من را جدی بگیرید. https://ntiend.me/wp-content/uploads/2024/12/math21-progam-code-in-turbo-pascal-bestiadn-dot-com.pdf
If I*77=700 then I=9.090
Skąd mam wiedzieć, czy kobieta mnie lubi? Skąd mam wiedzieć, czy kobieta udaje zainteresowanie mną, czy uwodzi mnie wyłącznie dla moich pieniędzy, czy w ramach rywalizacji z inną kobietą, czy też dla kaprysu lub ze złymi intencjami? https://shewillfind.me/2024/12/01/skad-mam-wiedziec-czy-kobieta-mnie-lubi-skad-mam-wiedziec-czy-kobieta-udaje-zainteresowanie-mna-czy-uwodzi-mnie-wylacznie-dla-moich-pieniedzy-czy-w-ramach-rywalizacji-z-inna-kobieta-czy-tez-dla/
La televisión está llena de estupideces, ¿alguna vez has visto un informe como este en la televisión?. https://afavordelajusticiapropiadelosjustos.blogspot.com/2023/11/la-television-esta-llena-de-estupideces.html
جایی که لباسهای فرم بدون وجدان وجود دارد، عدالت تبعید میشود. این اولین بار نیست که این اتفاق میافتد. پیامبر دروغین میگوید: ‘خدا پرستش تصویـرها را منع کرده است؛ ما تصویر خود را نمیپرستیم، فقط آن را تکریم میکنیم چون از پیامبر خدا اطاعت میکنیم. امّا اگر همین کار را با تصویری انجام دهی که از ما یا از همپیمانان ما نیست، پس تو بتپرست هستی.'»

















































